آیه‌ی نحص

۶ تیر ۱۳۹۱ | اجتماعی | ۱ comment

نگران‌اَم! البته که فایده‌ای ندارد؛ می‌دانم؛ مثل خیلی چیزهای دیگر زندگی که فایده‌ای ندارد و ناخواسته دچارش هستیم، نگران‌اَم…

این شاکله‌ی متعفن از مسایل و مشکلات مبتلا به مردم و مملکت، از فرهنگ‌اَش بگیر تا اقتصاداَش، سیاست‌اَش، اصلا وضعیت‌اَش، هیکل‌اَش، هویت‌اَش، معلوم است که نگرانی می‌آورد. اگر پیدا شد کسی که دل‌اَش نلرزید، یک جای کاراَش ایراد دارد. چه می‌دانم؟ تو خوش‌بینانه بگو پوست کلفت است…

اصلِ نگرانی اما جای دیگری است؛ که در این منجلاب باشیم و زبان‌اَم لال، اسراییلِ خونِ مردم بمک، بیاید یک حالِ محدودی بدهد، یک دستِ محدودی بکشد، یک انگولکِ محدودی بکند ـ که به نظرم قطعا می‌دهد، می‌کشد، می‌کند…

یک لحظه تصورش هم هول‌ناک است، چندش‌آور است اما عمیقا این احساس را دارم، نظرم این است که اتفاق خواهد افتاد…

بسیار دوست دارم که به حرف دوستان‌اَم شود و همه چیز، آرام و گل و بلبل باشد. ولی انگار امید، رفته باشد؛ نگران‌اَم…

پ.ن.اول ـ نوشته‌های نسبتا مرتبط به این موجودیت با کورتاژ متولد شده:

عمل‌کرد تحریم

بترسید از این اسراییل

خبرهای خاکستری

EHHMM

…اگر چه با استخوان خویش

پ.ن.دوم ـ سال‌های سال است که درگیر این توهم‌اَم. امیدوارم که توهم باشد. برای همین است که نوشته‌های پیشین‌اَم به پنج شش سال پیش می‌رسد. هر گاه یک نابسامانی، جایی در کره‌ی خاکی رخ می‌داد، تب‌اَش بالا می‌زد و در این نوشته‌ها که می‌بینید، قالب می‌گرفت. درست یا غلط، توهم یا واقعیت، این موضوع ـ به هر دلیل ـ دغدغه‌ی من است. دغدغه‌ای که یادآوری‌اَش را بر خود لازم می‌دانم، خاصه این که خیلی‌ها هستند در این مملکت که اگر چنین شود در زیرزمین خانه‌شان عروسی و پارتی بر پا می‌شود. اصلا نفع‌شان تنها در این است…

۱ Comment

  1. کرباسی

    نه، حمله نمی کند…

    لیشام: خدا کند چنین باشد… چنین باشد و شر هر چه شر است از سر این مردم و مملکت کم شود…

    Reply

Submit a Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *