کشتی توفیق کجاست؟

۲۰ دی ۱۳۸۸ | اجتماعی, روزنوشت | ۲ comments

سال شری است؛ بیش‌تر از چهار سال کوفتی پیشین. گمانم بر این است که سال‌های شرتری پیش رو است. خوب! البته کاریش هم نمی‌شود کرد. برای مایی که اصولا معادلات زندگی حول قسط و اجاره و کرایه و بی‌پولی آخر ماه می‌چرخد کلا این طوری است: کاریش نمی‌شود کرد؛ جز این که بنشینی و ببینی که بازی روزگار این کشتی بی سکان و لنگر را به کدامین صخره می‌کوبد؛ ساحل امنی علی الحساب متصور نیست.

این گونه یاد گرفته‌ام و البته معتقدم که اگر کسی به خودش نتواند کمک کند، به دیگران هم نمی‌تواند کمک کند. اگر وضع اقتصادی مناسبی نداشته باشم، نمی‌توانم به طور مؤثری به دیگرانی که نسبت به من وضع اقتصادی مناسبی ندارند، از نظر اقتصادی کمک کنم. در مورد مسایل ذهنی و فرهنگی هم همین است؛ اگر من به حد کافی آگاه نباشم، نمی‌توانم دیگران را به درستی آگاه کنم، راه‌نمایی‌شان کنم و یا چیزهایی به آن‌ها بیاموزم. حتی مفاهیم معنوی هم از این قاعده مستثنی نیستند؛ اگر من در بعد معنوی و روحی نتوانم خودم را پرورش دهم و به درستی حرکت کنم، قطعا به دیگران نیز نخواهم توانست در این باب کمکی برسانم.

متأسفانه تصورم بر این است که تا چند سال آینده و در خوش‌بینانه‌ترین حالت، شرایط کشتی مذکور به گونه‌ای خواهد شد که من نوعی، در کل توان کمک کردن به خودم را نخواهم داشت، چه رسد به دیگران. نیازی به بیان ادله‌ی مختلف به ریز نیست. کار علمی داستان بر عهده‌ی اهل آن، مایی که رندیم و گدا به همین بسنده می‌کنیم که در شبکه‌ی اجتماعی محدود پیرامون‌مان که اغلب افراد کسانی هستند هم‌سنخ و هم‌جنس ما، مسایل مبتلا به آن‌ها تقریبا یکی است و شاید بزرگ‌ترینش مسأله‌ی اقتصادی. میانگین تحلیل این افراد این است که اصولا در هر چیز اوضاع دارد «بدتر» می‌شود، یکی از آن‌ها اقتصادی است، امنیت اجتماعی و سیاسی هم رویه‌های دیگر داستان هستند.

کمی دیر اما بالاخره به این نتیجه رسیدم که باید کاری کرد تا به موقع بشود از این کشتی پیاده شد؛ دارم در مورد یک «امکان» صحبت می‌کنم. امکان این که اگر داستان به جاهای باریک کشید، بتوانی سوار یک کشتی استوارتر بشوی، بزرگی‌اش مهم نیست، همین که بدانی حداقل امنیتی دارد و مثلا تا هفته‌ی بعد را بتوانی پیش‌بینی کنی فعلا کافی است!

پ.ن. امسال هم شر است و هم نحس. عزیزان و بزرگان بسیاری از دست رفتند؛ حسب ظاهر این نحسی کمر بسته تا پایان سال نقش هر چه بزرگ و عزیز است، هر چه نقطه‌ی امید است از دفتر روز بروز متعفن‌تر این مملکت پاک کند. محمد ایوبی هم درگذشت؛ خدایش بیامرزاد؛ روحش قرین عشق و رحمت، ان شاء الله.

۲ Comments

  1. میم کاف

    سلام بر حضرت لیشام. راستش یه ایده ای هست که اتفاقا هر چه منفی باف تر، موفق تر. راستش به این مساله فکر می کردم و دنبال دلیل علمی (!) بودم براش، چند روز پیش یه مثال دیدم: این حضرت برنانکه (رییس فدرال رزرو) یه تقویم رو میز کارش داره که روی اوراقش برای هر روز یک جمله از اون قوانین کذایی مورفی نوشته شده. یکیش هم اون که “بخند، فردا روز بدتری خواهی داشت”. خلاصه این بابا با این روحیه اش تونست یه کارایی بکنه. موفقیت شما در آینده در کنار این مثال ما را به نتیجه گیری قطعی در مورد کارایی منفی بافی سوق خواهد داد 🙂

    Reply
  2. هادی

    دلمون خوش بود سوار کشتی نوح میشیم که اون هم معلوم شد مدیریت جامعی نداشته!!!!!
    فعلا گزینه نقد دیگری ندارم!

    Reply

Submit a Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *