برگهایی از خاطرات را باید تندتر از همیشه ورق زد و رد شد. باید تندتر ورق زد تا مبادا نگاهات فرصت گره خوردن داشته باشد با نگاهی، لبخندی و شاید گریهای، حک شده در ناکجای ذهنات. نه این که بد باشند. نه این که احساس خوبی را زنده نکنند. چیزی دارند در خودشان که انگار آدم توان مرور کردناش را ندارد. چیزی که دل آدم را خالی میکند. چیزی که اگر لحظهای بیشتر درنگ کنی، تو را میکشند درون خودشان و میبرندت تا ته خیال؛ جان میگیرند با همهی همان کیفیتها و ریزترین جزییات، انگار که همان لحظه، همان جا واقع شده باشند، آن قدر واقعی که حسشان میکنی…
و بعد…
تو میمانی و انبوهِ حسرتها، انبوهِ کاشها…
انبوهِ تمام دردهایی که دیر یا زود باید رهایشان کنی…
سلام خدمت همه دوستان عزیز
من حدود ۳ ماهه درگیر این بیماریم
به واسطه شغلم بهم استرس زیاد وارد میشه.
بعد یک ماه و رفتن پیش چند دکتر با مصرف آسپرین و پروپرانول تقریبا بیماریم بهبود پیدا کرد ولی در عرض چند روز دوباره برگشت.آخرین دکتری که رفتم دکتر دهقان بود تو تبریز که بهم گفت الان کشف شده که یه باکتری که تو معده هستش به اسم هلیکوباکتریاپیلوری یه آنزیمی از خودش ترشح میکنه که پشت چشم جمع میشه و باعث این بیماری میشه.
من پارسال این بیماری رو داشتم و حدود ۵ ماه دارو مصرف کردم که این باکتری رو از بین ببرم
واقعیتش نمیدونم چقدر احتمال داره تشخیصش درست باشه.دوستان اگه تو این ضمینه اطلاعاتی دارن یا اگه سابقه ای از این باکتری داشتن و هم CSR دارن ممنون میشم راهنمایی بفرمایند شاید کمکی باشه واسه همه ما