دست، خیس میکند؛ برمیگردد و هجوم میبرد به خمیر؛ چنگ میزند به خمیر؛ یک طور عجیبی چنگ میزند. خودم را جای خمیر میگذارم و از نگاه شاطر، از هجوم شاطر، ترسام میگیرد…
بازیاش گرفته انگار شاطر؛ خمیر را این دست آن دست میکند که نیافتد…
روی آن سینی دستهدار و دراز میگذاردش و با دقت و تمرکز، پنجول میزند و پهناش میکند طوری که یک طرفاش آویزان باشد. پنجول که میزند، تناش میلرزد، میرقصد و لبخندم میگیرد…
سینی دستهدار را بلند میکند با آن خمیر یکوری آویزان و زارپ مجموعه را میکند توی آن سوراخ هشتی شکل مرموز. سوراخ رقص نور دار و با حرکتی ستودنی دسته را میچرخاند…
و تکرار میکند؛ و تکرار میشود…
از پستوی ناپیدای نانوایی، بازیگر جدیدی وارد صحنه شده است؛ بچه شاطری با عجله سربرمیآورد، با حجم بزرگی از خمیر که روی دستاناش ولو شده؛ به سوی تغار خیز برمیدارد و از فاصلهی سه متری خمیر را پرتاب میکند توی تغار. مهارتاش حیرتبرانگیز است…
مهارتاش به جای خود؛ حیرت ما هم به جای خود؛ اما…
اما نکتهای هست این وسط که ذهنام را مشغول میکند. تهِ تهِ ذهنام را خیلی مشغول میکند…
بالای ساعدِ آقای شاطرِ خمیر پرتاب کن، پرمو است اما پایین ساعد ـ همان بخشی که جور خمیر را میکشید ـ مو ندارد…
حالا سه تا نان سنگک داغ روی دستان زمستانیام ولو شدهاند و معصومانه مرا نگاه میکنند. عصمت نگاهشان، در هوسِ خاطرهانگیزِ چایی شیرین و کره و پنیر، قند توی دلام آب میکند و عطر دیوانهکنندهشان، خیلِ خاطرات خوش کودکی را زنده میکند…
و تهِ تهِ ذهنام همچنان خیلی مشغول است…
وای من خیلی سنگک خور بودم ها:(
حالا روی زنگِ تهِ ذهنِ ما آدامس میچسبانی و فلنگ را میبندی؟ مرحبا! واقعا که! حالا ما باید هی فکر کنیم که ساعد که خوب است، شاطر وقتی مناطقش را میخاراند هم خمیر را به فیض میرساند و پنیر را و کلا صبحانهمان به بیب رفت! مرد حسابی ما چه هیزم تری به شما قالب کردیم که کک به روان آدم میاندازی به جهت خود آزاری! نکند شما هم در بلاد راقیهی شرقیه درس شکنجهی سفید خواندهای؟ ها؟
لیشام: حرف حساب جواب ندارد اخوی 😐 باور بفرمایین فکرش را هم نمیکردیم حرفمان آدامسی شود بر زنگِ تهِ ذهنِ شما. این جایش را هم نخوانده بودیم که ممکن است پنیر و کلا صبحانهی شما استحاله به بیب شود. میدانید که نمکپروردهتر از آنیم که بحث هیزمِ تری وسط باشد. میماند این کک و شکنجهی سفید که منکرشان نیستیم ولی خوب! نمیدانستیم ککخور روانِ شما این قدر ملس است. شکنجهی سفید هم که…
اصلا بگذریم! سنگک داغ رو بچسب با نیمرو عسلی 🙂