“مردگان را به مردگان وابگذارید”
این جملهایه از حضرت مسیح (ع) که یکی از استادان بزرگوارم نقل کرد جایی که داشت راجع به مکانیزم وقایع در زندگی صحبت میکرد. این که وقتی اتفاقی میافته، وقتی حادثهای رخ میده، درسهایی رو با خودشون دارن که همین درسها مهم هستن و نه خود اون وقایع. نتیجهی زندگی این دنیایی هم، جز پاس کردن این درسها نیست.
آدم باید در مواجهه با وقایع، انرژیاش رو صرف کشف و آموختن اون درسها کنه و گر نه اتفاقها نهایتاً جزیی از دنیای مردگان هستن و باید رهاشون کرد. درسها هستن که میمونن و آدم رو کمک میکنن تا مقابل وقایع پیش رو، تصمیم درست رو بگیرن و درست عمل کنن. اگه مرور کنیم میبینم که خیلی از خاطرات خوب و بد ما، نه درسها بلکه شیرینی و تلخیهایی هستن که به هر دلیل، دوست نداریم رهاشون کنیم. آیا چنین چیزی غیر از مردگیست؟
و زمانی که آدمها درسهایی که براشون در نظر گرفته شده رو نتونن پاس کنن، اون وقته که وقایع تکرار میشن، نه در کمیت و کیفیت، بلکه در درسهایی که با خودشون دارن.
به نظرم برای آدمهایی مثل ما که قوهی تشخیصشون اون قدر رشد نکرده که همهی درسها رو بتونه درک کنه، این اصلا مهم نیست که اشتباه کنه. مهم، داشتن چنین رویکردی به زندگیه.
علاوه بر وقایع، چنین موضوعی برای پدیدههایی که باهاشون مواجه میشیم هم صادقه. وقتی که داستانی رو میشنویم، کتابی رو میخونیم، با مسایلی که مستقیماً به خود ما بر نمیگرده روبرو میشیم، باز این رویکرد میتونه به زندگی ما کمک بیشتر کنه.
محرم و سایر مناسبتها اعم از اعیاد و عزاداریها، برای من چنین پدیدههایی هستن. حداقل سعی میکنم که چنین موضعی رو در برابرشون پیش بگیرم. وقتی که داستان امام حسین (ع) ـ به عنوان یک انسان معنوی ـ رو میخونم تلاشم بر اینه که درسهای اون رو کشف کنم و فرا بگیرم و نه این که خودم رو در تلخی جزییات و ظواهر اون اسیر کنم. مگر نه این که ایشون خواستن که با قیامشون، درست زندگی کردن رو یادآوری کنن؟ انسان معنوی، روش و منشی داره که زندگی رو آموزش میده و آیا عزاداریهای مرسوم و علمکشیهای ما، چنین مفهومی رو همراه داره؟
چند سالی هست که در مراسم عزاداری شرکت نکردهام. نه از این باب که بیاحترامی کرده باشم به محضر صاحبان مناسبتها. بلکه میدیدم که اون چه که در این مراسم نقل میشه، بیش از اون که درسها و زندگی رو دوره کنه، ذکر مصیبته، یادآوری تلخی و مردگیه.
بماند…
یازدهم بهمن، زادروز منه 🙂 تولدم مبارک. من از این روز و از این که دوستانم به من تبریک میگن و هدیه میدن، یاد میگیرم که همیشه دور از تولدبازیها، بهانهای برای دوباره زاده شدن هست؛
و یاد میگیرم که هیچ لذت و رنجی جاودانه نیست؛
و یاد میگیرم که وسعت دل و دست گشاده داشتن، وسعت دل و دست گشاده رو هدیه میآره،
و یاد میگیرم که ارزش یک لبخند و محبت نشوندن در دل یه آدم چهقدر بزرگتر و ارزشمندتر از بزرگترین ثروتهاست؛
و یاد میگیرم که مرگ، نزدیکتر از نزدیکترین لبخندهاست و انگار همیشه برای لبخند بعدی میتونه دیر باشه؛
و یاد میگیرم که کیمیای سعادت رفیق بود، رفیق؛
و یاد میگیرم که… خیلی چیزهایی که باید یاد بگیرم رو…
از همهی دوستان و بزرگوارانی که به هر ترتیب، بنده رو مورد لطف و توجه خودشون قرار دادن، سپاسگزارم.
پ.ن. بعضی از کامنتهای پست قبل رو که مربوط بود به زادروز حقیر، به این پست منتقل کردم.
مجددا با تأخیر تبریک میگم.
آقا لیشام حقیقتا خودم رو در حدی نمیبینم که بخوام برای متنتون کامنتی بذارم. اما فقط نظر شخصی خودم رو در مورد مسائل عزاداری میخواستم عرض کنم. در کتاب فن شاعر، نوشتهی ارسطو که یک کتاب مرجع در مورد هنر تئاتر و اندکی هم شعر است؛ ارسطو به این نکته اشاره میکنه که یکی از دلایلی که مردم دوست دارند تئاتر ببینند اینه که به کاتارسیس برسند. کاتارسیس به معنی تزکیه ست. در توضیح این مطلب ارسطو میگه مردم وقتی غمها رو و ماجراها رو در تئاتر میبینند، به احساساتشون اجازهی آزادی میدن و این باعث گریه و نهایاً کاتارسیس میشه. مسأله اینجاست که ما علاوه بر بار معنایی واقعهی کربلا به دنبال کاتارسیس نیز به این مراسم میریم و از اونجایی که این رو با اعتقادات خودمون سازگار میبینیم، این کاتارسیس برامون حکم نوعی پاداش رو هم پیدا میکنه که مایهی آرامش بیشتر هم میشه. به همین خاطر همون طوره که در احادیث هم به شرکت در مراسم روضه تأکید شده. البته باز عرض میکنم که دلیل بیان این مطالب فقط توضیح باور شخصی منه و قصد مخالفت با شما رو ندارم چون حقیقتاً در اون حد معلومات نیستم.
لیشام: نیما جان! قطعاً قصد من از نوشتن این مطالب صرفاً شنیدن نظرات موافق نبوده. ممنون از این که نظرت رو گفتی. لزومی هم نداشت این قدر از خودت تعارف در کنی. باز هم اگه مطلبی به ذهنت میرسه که میتونه از منظر دیگهای به موضوع نگاه کنه، خوشحال میشم که این جا هم نقلش کنی.
اگه نظر شخصی من رو هم نسبت به نکاتی که نوشتی بخواهی، باید بگم که تا حدودی با این که رسیدن به تزکیه میتونه یه انگیزه باشه برای شرکت در مراسم عزاداری، خاصه بین ما مسلمونها موافقم، اما یه نکتهی دیگه هم در کنارش باید دید که در حرفهام هم بود. زمانی این شرکت کردنها با توجه به اون انگیزه مؤثره که اون رو در چرخهی سایر مکانیزمها دید. نمیتونم بپذیرم که عزاداری به عنوان یک سیستم مجرد، در نظام تزکیهی ما مؤثره (جوری که الان مردم میبینن که مثلا اگه یه قطره اشک در مراسم عزاداری امام حسین ریخته بشه، همهی گناههای آدم پاک میشه و قس علی هذا)
لیشام این تویی که نظرات رو تو وبلاگ من با شماره مینویسی؟ «نفر هفتم» و …؟!
لیشام: یعنی اینقدر نثر من بده؟؟؟ البته بای دیفالت بنده به نام خودم کامنت میذارم. گمونم تا حالا دو یا سه بار به دلایلی ناشناس کامنت گذاشتم ؛)
سلام… تبریکات رو که قبلا گفتیم… (یعنی این بار دیگه خدا رو شکر دیر نرسیدیم!!)… فقط این که با مفهوم این پستت صد در صد موافقم… گل گفتی!
وای من چهقدر دیر رسیدم
وقتی رسیدم چهقدر خجالت کشیدم
وقتی خجالت کشیدم همه رنگشتو کشیدم
لیشام مهربون تولدت با تاخیر مبااااااارک
الان لپام گلی شد
لیشام: ممنونم سحر عزیز 🙂
اهل نظر معامله با آشنا کنند.
موافقم که این دو با هم فرق دارند ولی میخواستم به این نکته تاکید کنم که تا این ارتباط برقرار نشود آن چه که باید، یاد گرفته نمیشود! و وقتی این ارتباط برقرار شد تو تنها نمیآموزی بلکه با او زندگی میکنی! مشابه ارتباط شما و جناب حافظ. من خودم تا نتوانم یک ارتباط این گونه با کسی برقرار کنم از او چیز زیادی یاد نمیگیرم.
سلام
گفته بودید که تاریخ برای درس گرفتن است، اما به نظر من خواندن تاریخ برخی انسانها بدون عشق معنی ندارد و گاهی خواندنش بیشتر از این است که شما اشاره کردید. منظورم دقیقاً این هست که وقتی انسان بزرگی یک نفر را تا ان جا که میتواند درک میکند، آن وقت بسته به نوع ارتباطی که با این شخصیت برقرار میکند، عکس العملش هم متفاوت میشود، من وقتی به اندازه توان خودم امام حسین و حضورش در زندگیام را احساس میکنم، دوست دارم بیشتر به او نزدیک شوم و نمیتوانم بر مصیبتی که بر ایشان وارد آمده نگریم. نه هر عاشورا، بلکه هر بار به یاد آن واقعه میافتم.
مدت زیادی هست که مطالبتان را میخوانم، زیبا و دقیق مینویسید.
لیشام: سلام زهرای عزیز. گفتهی شما به نکتهای غیر از آن چه که گفتم اشاره دارد. این که انسان ارتباط معنوی داشته باشد با کسی که سالها پیش ترک حیات گفته و اثر آن ارتباط را بفهمد، بحث دیگریست همچنان که بنده چنین ارتباطی را بین خودم و جناب حافظ میبینم. صد البته در این حوزه نیز هر کسی از ظن خود یار است. باز معتقدم که اگر اثر این ارتباط چیزی باشد جز اصلاح زندگی، احتمال آن هست که اشکالی وارد آمده باشد.
دوست کرمانشاهی من، من همان احسانی هستم که ادب را مثله کردم و وبلاگت را به پفک تشبیه کردم. خواستم من هم به سهم خودم تولدت را تبریک بگویم و نشان بدهم چندان هم بیادب نیستم. خواستم هنوز هم بنویسم دیدم که حضرت کیانوش کماکان سایهشان بر وبلاگ شما مستدام است. ترجیح دادم درگوشی و از طریق ایمیل با شما درمیان گذارم. (در فرصت مقتضی)
تولدتان مبارک!
ان شاء الله در ادامه نیز، عمر با عزت داشته باشید و نام نیک از شما به یادگار بماند.
لیشام: ممنون محمد عزیز 🙂 ایشالا برای همه
گ !@#و!@# !@#ز!@#و
لیشام: اسفندیار مملکت که این باشه، وای به حال خدایار و رئیسجمهورش P:
این آپ یه آپِ مـعمـولی نیـست…. آپِ ضــروری است! و مـعـنی و مـفـهوم آن این اسـت که ســرکار عــــالی خیلی بـیشتر از کـوپـونـتـون در بروز کـردنِ وبلاگِ مـبارک تـنبـلی فـرمودید
لیشام: شما به بزرگواری خودتون ببخشید کیانوش جان 🙂 ایشالا در اسرع وقت اطاعت امر خواهد شد ؛)
سلام
با عرض پوزش به خاطر تاخیر
تولدت خیلی خیلی مبارک باشه و سالها زنده باشی 🙂
لیشام: ممنون زهرای عزیز 🙂 شما نیز
لیشام جان، تولدت مبارک باشه. اگر احساس میکنی دیر شده، لطفاً نگهشدار برای سال بعد.
در ضمن دیدم که یک سری از پیغامها رو به این پستت منتقل کردی، به نظرم رسید که در مورد اون پیر زن افغانی که بدون دست می…ید نظر بدم. شاید بعداً تصمیم بگیری در اون مورد صحبت کنی و این نظر من رو به اون جا منتقل کنی.
لیشام: سینا جان :)) این جا خانهی شماست. همانطور که صدا و سیما خانهی رئیس جمهور است D: شما هر نظری دوست داری بده این جا، ما که خیلی خوشحال میشم. فقط کمی هم مراعات حال مهمانان بنده رو هم بفرمایید که خیلیهاشون قلبهای نازکی دارن P:
به به به
لیشام عزیزم
تولدت به اندازه یه دنیا مبارک
تولدت به اندازه صفای قلبت مبارک
خیلی وقته ندیدمت اما از داشتن دوستی مثل تو در آرشیو دوستام احساس غرور میکنم
به امید دیدار
لیشام: سلام علی عزیز 🙂 مدتهاست که میخوام یه برنامهای بذارم با دوستان قدیمی دور هم باشیم و اختلاط کنیم ولی جور نمیشه. البته معترفم که بخش عمدهی این ناکامی ریشه در تنبلی من داره. به هر ترتیب بنده هم از داشتن دوستانی مثل شما احساس غرور میکنم 🙂 ممنون از توجهات و آرزوی خوشبختی دارم برای شما و خانوادهتون. شاد و پیروز باشی
وایییییییییییییییییی! تولدتون مبارک!! دیر که نشده نه؟!!
در ضمن پست جانانهایی در خصوص محرم نوشتهاید: آخرین بار که رفتم مجلس عزاداری نمیدونم چند سالم بود! اما یادم هست که یه آقاههایی مجبورمون میکرد حتما گریه کنیم و اعتقاد داشت هر کی گریه نمیکنه یه مشکلی چیزی داره!!! از اون روزها دیگه نرفتم مجلس عزای حسینی، فکر کنم انسانیت به تعقل در مورد قیام بیشتر از زورکی گریه کردن احتیاج داره، خوب حالا باید بگم که… تولدتون مبارک!! امید که یه عالم سکه تمام بهار آزادی!!!! پشت قباله تولدتون بیاندازند!
لیشام: بنده نیز امیدوارم 🙂 اما زهی خیال محال P: به هر صورت ممنونم از توجه شما
تولدتون مبارک. سالهای سال سلامتی و خوشی برای شما.
لیشام: ممنون از توجه شما 🙂
rasm ine ke aval har chy doost dary begy akharesh bery ye sar ham karbala!
to aval rafty karbala baad akhar residi be tavalodet?
in keyboard e morde shoor borde ham farsi nashod akhar!
tavalodet ham mobarak bashe piremard!
لیشام: سلام رفیق پیر مرد مجرد من! البته منظورم این نیست که بنده نیز این چنین نیستم، خیر. بلکه میخواستم یادآوری کنیم که همچین زیاد هم با هم فرق نداریم ؛) ممنونم کامران عزیز 🙂 ایشالا همیشه شاد و پیروز باشی
تولدت مبارک لیشام خان
حالا درسته که ما از قبل میدونستیم خجسته تولد شما کی هست و تازه امروز این جا دیدیم ولی اصولا هم در رابطه با تولد و تبریک تولد و این حرفا یک سوتی ابدی هستیم.
چند سال پیش که عیال هم ایران بود یک روز رئیس بخش اومد تو اتاقم و خیلی صمیمی دست داد و تبریک گفت. من هم هاج و واج موندم که ببخشید به چه مناسبت؟ بیچاره حسابی وا رفت وقتی دید من خودم از روز میلاد خجسته خودم بیخبرم.
لیشام: بزرگواری فرمودید تلفنچی عزیز 🙂 بنده نیز در این وادی بیشباهت به شما نیستم. به هر ترتیب ابدا از هیچ بنی بشری هیچ انتظاری ندارم و باز ممنون از این که بنده رو مرهون لطف خودتون فرمودید 🙂
خیلی خوب بود، حرفهایی رو که گفتین میدونستم اما همیشه انگار لازمه یکی مرور کنه تا باورش در من کمرنگ نشه!
به هر حال تولدتون خیلی مبارک و علمتون و درکتون از زندگی فزاینده باد! 🙂
لیشام: ممنون نغمهی عزیز 🙂 ایشالا که برای همه این چنین باشه…
الهی ۱۰۰ ساله شی… نه ۱۲۰ ساله شی… نه ۱۲۰ سال کمه همیشه زنده باشییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی………. الهی ۱۰۰ ساله شی… نه ۱۲۰ ساله شی… نه ۱۲۰ سال کمه همیشه زنده باشییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی………… الهی ۱۰۰ ساله شی… نه ۱۲۰ ساله شی… نه ۱۲۰ سال کمه همیشه زنده باشییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی………. الهی ۱۰۰ ساله شی… نه ۱۲۰ ساله شی… نه ۱۲۰ سال کمه همیشه زنده باشییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی………. الهی ۱۰۰ ساله شی… نه ۱۲۰ ساله شی… نه ۱۲۰ سال کمه همیشه زنده باشییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی………. الهی ۱۰۰ ساله شی… نه ۱۲۰ ساله شی… نه ۱۲۰ سال کمه همیشه زنده باشییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی………. الهی ۱۰۰ ساله شی… نه ۱۲۰ ساله شی… نه ۱۲۰ سال کمه همیشه زنده باشییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی………. الهی ۱۰۰ ساله شی… نه ۱۲۰ ساله شی… نه ۱۲۰ سال کمه همیشه زنده باشییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی………. الهی ۱۰۰ ساله شی… نه ۱۲۰ ساله شی… نه ۱۲۰ سال کمه همیشه زنده باشییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی………. الهی ۱۰۰ ساله شی… نه ۱۲۰ ساله شی… نه ۱۲۰ سال کمه همیشه زنده باشییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
لیشام: قدر ستارههای آسمون ممنونم پریسای عزیز 🙂 الهی که شما نیز ؛)
با عرض سلام. پست خوبی بود. چیزی که تو همه مصداق داره. یاد گرفتن رو میگم. به هر حال باید برای کامنت گذاشتن مناسب راجع به اش فکر کرد. فعلاً همین رو نوشتم تا بعد. راستی اینم شاید یکی از اون درسها از محرم باشه که:
عشق به پایان رسید ـ خون تو پایان نداشت
لیشام: سلام میثم عزیز، بیصبرانه منتظر کامنت فکر شدهات هستم 🙂
قشنگ بود! إن شاء الله صد و بیست سال دیگر هم پست جدید صادر کنی و خوش و پیروز باشی! 🙂
لیشام: ممنونم کاوهی عزیز 🙂 اکیدا و عمیقا ارادتمندیم ؛)
تـولـدت مــبارک باشه
لیشام: ممنون سانی عزیز 🙂
۱۲۰ سال سرزنده و سرحال باشی لیشام عزیز
لیشام: سلام بهزاد عزیز، ممنون از تبریکت 🙂 هر جا که هستی شاد و پیروز باشی
سلام
تولدتون مبارک. صد سال به این سالها و کماکان آیندهای روشن فراروی شماست… باشد تا با جوانانی چون شما ایرانی سبز داشته باشیم.
با احترام: لی لاک
لیشام: سلام و ممنون 🙂
سلام. فقط میدونم تولدتون توی بهمنه. دیگه نمیدونم گذشت یا مونده به هر حال تقارن تولدتون رو با جشن هستهای تبریک میگم! ان شاء الله شیرینیش رو هم بدین.
لیشام: سلام 🙂 هدیهمون رو که بگیریم شیرینیش رو هم میدیم P: در هر صورت ممنون از توجهتون 🙂
سلام بر لیشام عزیز. آقا قضیه این جک (نمیدانم جک است بالاخره یا جوک) شده که بابا بیمعرفت باید از چی توز بفهمیم که موتور خریدی؟!! حالا ما هم از کامنتهای این پست فهمیدیم که گویا تولد شما فرا رسیده و باید آن را مبارک باد بگوییم. خب، مبارک باد. ان شاء الله که N+K سال (N رو همه میگن، K رو فقط و فقط از طرف من قبول کن!) زنده باشی و (خوب) زندگی کنی. منظورم همون عرض زندگیه که فکر کنم مهمتر از طولش باشه.
در مورد این مطلبی هم که نوشتی، یه چیزایی بود که مینویسم تو وبلاگ “خودم” بیا نظر بده لطفاً! البته بعد از کنکور اسفند!!!
لیشام: ما به قربان وبلاگ شما برویم میثم جان 🙂 ممنون از پیام تبریک چیتوزیات P: شاد باشی
تـولـدت مــبارک باشه… ما که دیگه دسـتمون از دنـیا (اورکات) و آخـرت (گــزگ) کــوتاه شــده داداش… هــمین جا مـجـلس بزن و بـکوب رو بایـد راه بـندازیم ؛)
ایـن هـم هـدیه مـن که به نـیتـت به شــیخ شـرابخوار رو انـداخـتم و پـرسیدم که سال آینده چـگونه سالی برایت خـواهد بود
گوهر مخزن اسرار همان است که بود
حقهی مهر بدان مهر و نشان است که بود
عاشقان زمرهی ارباب امانت باشند
لاجرم چشم گهربار همان است که بود
از صبا پرس که ما را همه شب تا دم صبح
بوی زلف تو همان مونس جان است که بود
طالب لعل و گهر نیست و گر نه خورشید
همچنان در عمل معدن و کان است که بود
کشتهی غمزهی خود را به زیارت دریاب
زان که بیچاره همان دلنگران است که بود
رنگ خون دل ما را که نهان میداری
همچنان در لب لعل تو عیان است که بود
زلف هندوی تو گفتم که دگر ره نزند
سالها رفت و بدان سیرت و سان است که بود
حافظا بازنما قصهی خونابهی چشم
که بر این چشمه همان آب روان است که بود
هـمیشه شاد و تـندرست بمانی
لیشام: کیانوش عزیز، دوست خوب من. ممنون از هدیهی تولد بینظیر شما. بارها و بارها سپاسگزارم 🙂
تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک
لیشام: ممنون خدایار عزیز 🙂
نمیدونم چرا تیتر قبلی اشتباه تایپ شده بود.
لیشام: اصلاحش کردم علی عزیز 🙂
لیشام عزیز، گر چه به دلیل تقارن ایام محرم و تولد شما، نمیتونم به شکل خیلی طربناک و موزونی تبریک عرض کنم، ولی امیدوارم هماره شاد و سرحال و خوش و خرم پیروز و بهروز و لیشام باشی و این وبلاگ هم حالاحالاها برقرار باشه.
لیشام: سلام علی عزیز 🙂
بارها و بارها ممنون از تبریک صمیمانهات. حقیر رو توی دعاهاتون فراموش نکنین. شاد و پیروز باشید 🙂