سال نو میلادی رو به تمام دوستانی که تازه شدن رو دوست دارن، صمیمانه تبریک میگم. هر وقت که نزدیک کریسمس میشه خاطرهای برام زنده میشه اونم اینکه بعد از گذشت دو سال تو دانشگاه، یکی از دوستان ـ که قطعا همه بچههای همقطاری من ایشون رو میشناسن ـ در چنین روزهایی، اومد و به من کریسمس رو به عنوان یه دوست ارمنی خودش تبریک گفت!! خوب طبیعتا من هم به روی خودم نیاوردم و از او به عنوان یه دوست مسلمان خودم تشکر گرمی کردم تا اینکه نماز ظهر رو به جماعت با هم تو مسجد دانشگاه خوندیم و ایشون تا عصر تو کف بود بنده خدا که چه اتفاقی افتاده . . . |
با حال مینویسی. من یه دانشجوی علوم اجتماعی هستم. خیلی دلم گرفته بود. تبریزی هم هستم. فقط خواستم بگم باحال مینویسی همین بای
لیشام: ممنونم 🙂
لیشام ، سلام. من از شاگردان آقای نقشینه هستم. ایشان گفتند که شما اطلاعات جامع و گستردهای در زمینه طالعبینی دارید! از آنجایی که ما میخواهیم به عنوان یک پروژهی آماری صحت مدعای طالعبینی را به صورت آماری مورد تحقیق قرار دهیم میخواستیم که اگر ممکن باشه از اطلاعات شما استفاده کنیم. اگر شما صلاح بدانید خوشحال میشوم که در یک فرصت مناسب بتوانم شما را ملاقات کنم. با تشکر فراوان.
لیشام جان، سلام بر شما دوست گرامی… من توسط یکی از دوستانم با orkut آشنا شدم… تقریباً اصلاً اونجا نمیرفتم تا امشب… گفتم بذار بگردم ببینم کسی رو پیدا میکنم یا نه… یه دفعه یاد اسم خدایار افتادم… زود پیداش کردم!! بعد هم تو لیست اون اسم شما رو دیدم!… نمیدونم شما اصلاً منو به یاد میآورید یا نه…. من هم چیز زیادی از اون دوران یادم نیست… فقط یادمه که میگفتی یه بار برا اینکه قدت بلند بشه ۲ ساعت به بارفیکس آویزان شده بودی!!…. کمی هم از شیطنتهای سر کلاس یادمه… یادته که؟ علامهحلی رو میگم… به هر حال امیدوارم سلامت و موفق باشی… واقعاً که دنیای عجیبیه!! بعد از ۱۵ سال آدم رفیقهاشو کجا پیدا میکنه!؟؟… یاحق.
لیشام ، خب، سال نو میلادی شما هم مبارک باشه. إن شاء الله امسال از سالهای پیش براتون بهتر باشه.