یکی را از ملوک عجم

۲۳ آذر ۱۳۹۶ | ادبیات, سیرا | ۰ comments

حکایتِ سیرا، خیر و برکتش زیاد بود و هست. ‌کم‌ترین‌ش این که در آشوبِ روزمرگی‌ها، کتاب‌ها و شعرهایی که باید پیش از این بیش‌تر می‌خواندم را خواندم؛ هم بیش‌تر و هم دقیق‌تر؛ یکی از آن‌ها همین گلستان سعدی.

مناسب احوال این روزگار، این چند خط را نیابتا هدیه‌ی دوستان می‌کنم:

یکى را از ملوک عجم حکایت کنند که دست تطاول به مال رعیت دراز کرده بود و جور و اذّیت آغاز کرده تا به جایى که خلق از مکاید فعلش به جهان برفتند و از کُربت جورش راه غربت گرفتند. چون رعیت کم شد، ارتفاع ولایت نقصان پذیرفت و خزانه تهى ماند و دشمنان زور آوردند.

هرکه فریادرس روز مصیبت خواهد

گو در ایام سلامت به جوانمردى کوش

بنده حلقه به گوش ار ننوازى برود

لطف‌کن، لطف که بیگانه شود حلقه به گوش

۰ Comments

Submit a Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *