در هیاهوی کار روزانه و استرسهای ناخواستهاش، هیچ چیز به اندازهی یک مستراح رفتنِ به موقع حال آدم را جا نمیآورد 🙂 باور بفرمایید این اسامیِ امروزی و سوسولی که گذاشتهاند روی این مکان شریف ـ توالت و دستشویی را میگویم ـ همه و همه توطئهی استکبار است که مردم را از عملکردِ واقعیاش غافل نگه دارند. بعید نمیدانم که آن چند میلیارد دلاری که آمریکای خون مردم بمک ـ زبانم لال ـ جهت براندازی تخصیص داده بود، تا به حال صرفِ همین یک موضوع شده باشد که نکند مردم آزادهی همیشه در صحنه از این مختصات، استفادهی درست کنند؛ که اگر میکردند همین الساعه هر چه علم و ملم در آسمانها بود در کیف و کلاسور و جیب و جوراب مردمان خطهی پارس بود و بس. این که قدما اصرار داشتند «محل استراحت» نامش نهند بیخود نبوده؛ حکمتی داشته لابد. چه طور به اتاق خواب نمیگفتهاند مستراح! مردمان غافل شدهاند از این ظریفه که آقا جان! توالت امروزین که دیگر جای بدی است، بو میدهد، کثیف است، تصاویر گاه نامطبوع دیده میشود، ظاهرا پیشترها این گونه نبوده؛ کلی تمیز بوده، معطر بوده، دلانگیز بوده، آن قدر که بشود چند دقیقهای در آن فضای معنوی آرمید. در خانههای قدیمیساز که غور بفرمایید ملاحظه خواهید فرمود اتاقی بوده برای خودش. فی الواقع جایی بوده که عمدهی تراوشات ذهنی بزرگان و علما از همین مختصات صادر شده. چشم بسته میگویم که تحولات بزرگ جهانی و بشری مبدأش همین جا بوده. اصولا از بطن استراحت و آرامش درونی است که حجابها کنار میروند و شهودات واقع میشوند.
خلاصه عرض کنم خدمتتان که مستراح را به معنی واقعی کلمه دریابید. هیچ دیازپامی به اندازهی چند دقیقه مدیتیشن در این فضای معنوی و با چشمان نیمهباز تمرکز به سکوت متبرک شده به صدای شُرشُر آب، غرق شدن در زیباییِ کاشیهایِ آبی و شارِ نوری از آفتاب که از پنجره میتابد و رقص ذرات غبار سرگردان را جلا میدهد، روح افزا نیست 🙂
اگر کارتان زیاد است، استرس دارید یا این که به هر ترتیب احساس کردهاید یک چیزیتان هست، حتما یک سر به این مختصات بزنید. خواهید دید پرفورمنستان چند برابر خواهد شد؛ از ما گفتن.
پ.ن. موسسه بنیان دانش پژوهان؛ ساعت ۱۴ به بعد که آفتاب کجکی میتابد، بروید دفتر مدیرعامل، آن جا که رفتید یک در دیگر آن پشت هست، در را که باز کنید سمت راستتان یک در هست که قبلا انبار بوده و حالا شده اتاق سرور، آن که هیچ! سمت چپ تان یک در دیگر هست. نه! عجله نکنید! خواهش میکنم در را تند باز نکنید. حیف است! حیف است! اول نفستان را حبس کنید. بعد دستتان را آرام بیاورید بالا و دستگیره را بگیرید. بعد چشمتان را ببندید و حالا آرام، آرام، آرااااام در را باز کنید؛ و حالا چشمتان را بگشایید…
از توالت فرنگیاش که بگذریم انصافاً چه چیز دیگری به این اتاق سه در چهار میشود گفت غیر از «مستراح» 🙂
لیشام جان! در خط آخر اشتباها واژه ی غریب و نامانوس توالت به کار رفته. شایسته است من بعد مستراح فرنگی نامیده شود. چرا که واقعا از مستراح سنتی خودمان راحت تر است.
لیشام: مایی که یک عمر با سیستم ایرانی انس گرفته ایم و فیگورمان این شکلی شده فعلا راحت نیستیم با مستراح فرنگی. خاصه آن لحظات اول که دمای آن بخشی که نیاز به توضیح نیست با دمای بدن یکی نیست ابدا احساس خوبی نیست! البته معنی این ها ابدا این نیست که از بیخ بخواهیم زیر آب فرنگی را بزنیم. ولی خوب دیگر… یک جورایی است که تمرکز آدم را به هم می ریزد…