یکی از دوستان پژوهشگاهی بنده، علاقهی زیادی به مسایل فرهنگی و تاریخی ایران باستان داره. هر از چند گاهی بحثی بین ما پیش میآد و ایشون نکاتی رو میگه که برای من هم جالبه و هم خیلی آموزندهست. توی همین بحثها یه بار به گاهشماری ایران باستان اشاره کرد و نکاتی راجع به اون گفت که خیلی برام هیجان انگیز بود. بعدش هم کتابی به من داد به نام “معنای روزها و ماههای سال همراه با ریشههای باستانی آنها”. چیزی که من رو خیلی به وجد آورد، آشنایی با پشتوانهی معنایی خیلی از نامهایی هست که روزانه استفاده میکنیم. مثلاً مهشید علاوه بر آنکه نام یکی از هفت فرشته از دستیاران اهورامزدا بوده، نام سومین روز هفته هم بوده و Monday انگلیسیها هم از همین جا ریشه گرفته. به همین ترتیب مهرشید یا خورشید که نام دومین روز هفته بوده و Sunday هم از همین جاست.
شور و هیجانی که آشنایی با این نکتهها و معنیها به من دست داد باعث شد که از دوستم، حسینعلی خان اصغریان (دامه توفیقاته) بخوام گاه و بیگاه به صورت خیلی خلاصه، مطالبی که به نظرش مناسب میرسند رو بنویسه تا من این جا بذارم. خوب البته رویکرد من نسبت به رویکرد ایشون دربارهی مسایل تاریخی و فرهنگی ایران باستان کمی متفاوته. این رو قطعاً از قلمش متوجه خواهید شد:
در روزگار پس از یورش تازیان به ایران، تا سدهها شیوهی سالشماری ایرانی کنار نهاده شد و تاریخنگاری با ماههای تازی به جای برجهای خورشیدی ایرانی روایی یافت. تنها زرتشتیان بودند که نام روزها و ماههای ایرانی را به فرزندان خود میآموختند و زنده نگه میداشتند. در ایران از روزگار باستان به آیین بود که سالها را بر پایهی سالهای سپری شده از فرمانروایی پادشاه هر زمان میشمردند (برای نمونه، سال بیستم داریوشی میشود بیست سال پس از آغاز پادشاهی داریوش). تا چندین سده پس از فروپاشی ساسانیان نیز بسیاری از ایرانیان تاریخ یزدگردی را به کار میبردند، چون پس از یزدگرد سوم شهریار ایرانی دیگری نیامده بود (ما اکنون در سال 1375 یزدگردی هستیم).
هنگامی که در آغاز پادشاهی پهلوی در ایران سالشماری ماهی (قمری) برچیده شد، برجهای خورشیدی به جای خود بازگشتند و سالنمای ایرانی زنده گشت، نام همهی برجها درست گذاشته شد؛ مگر «اَمُرداد» که از بخت بد «الف»اش افتاد و شد «مُرداد». «اَمُرداد» به مینوی (معنای) بیمرگی و ماندگاری و جاودانگی است و اگر «اَ» آن را برداریم، «مُرداد» میشود که همانا مرگ و نیستی و نابودی است! در سالشمار ایرانی نام شش ماه از سال از نام شش اِمشاسپَند (شش نام گرامی اهورامزدا، شش فرشتهی بزرگ یا شش گام فرزانگی در آیین زرتشتی همانند مراحل سلوک در عرفان اسلامی) گرفته شده است:
ـ بهمن (در زبان اوستایی: وُهومَنه): اندیشهی نیک
ـ اردیبهشت (در زبان اوستایی: اَشَوَهیشته): بهترین راستی و نیکی
ـ شهریور (در زبان اوستایی: خشَتره وَئیریه): بهترین شهریاری و فرمانروایی
ـ اسفند یا سِپَندارمَذ (در زبان اوستایی: سِپَنته آرمَئیتی): مهر و فروتنی
ـ خرداد (در زبان اوستایی: هَئوروَتات): رسایی و سرشاری و کمال
ـ امرداد (در زبان اوستایی: اَمِرِتات): بیمرگی و جاودانگی
در این میان، امرداد هفتمین امشاسپند و والاترین گام از فَرگَشت روان مردم است. فرشتهی امرداد نیز که نماد جاودانگی اهورامزداست، در زمین پاسبان و نگهدارندهی گیاهان و رستنیهاست که پیوستگی زندگی در جهان از آنها مایه میگیرد. یادآوری میکنیم که شمارهی هفت که ویژهی امرداد است، در ایران و بسیاری از سرزمینهای دیگر فرخنده و گرامی بوده است (هفت آسمان، هفت طبقهی بهشت، هفت کشور، هفت خان رستم، هفت شهر عشق، هفت دریا و…).
روشن است که نامهای برجهای ایرانی پیشینهای بس کهن و پشتوانهای بس ژرف دارند؛ هر یک در درازنای تاریخ، در گذر تندبادهایی که سرزمین بزرگ آریایی از سر گذرانده است، بخشی از بار سنگین پاسداری از فرهنگ و کیستی (هویت) ما را بر دوش داشتهاند؛ پس شایسته است که برای درست کردن این کژگویی ناخجسته تلاش کنیم و «الف» زندگی را به «امرداد» بازگردانیم.
شاد باشید
نگاشته شد در بامداد 9 اَمرداد 1385 خورشیدی خیامی
شهریار ایرانی
دیباچهای بر نظریهی سیاست در ایران
صادق حیدرینیا
چاپ اول، بهار ۱۳۸۷، ۲۲۰ ص. ۲۸۰۰ تومان
مطالعات تاریخ اندیشهی سیاسی در ایران، به رغم جایگاه شالودهای در عرصهی پژوهشهای تاریخ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، به تازگی مورد توجه محققان و مورخان و عالمان سیاست قرار گرفته است. به همین دلیل در این زمینه جز چند تکنگاری پراکنده ـ که عمدتاً خصلت تبیینی دارند و کمتر متکی به منابع و متون اصلی هستند ـ پژوهشهای مستقل و مفصلی صورت نگرفته است. در بررسی تاریخ اندیشه سیاسی، اغلب پژوهشها با مطالعه تاریخ فکر در یونان آغاز میشود. در این میان به مشرقزمین با پیشینه تاریخی و فرهنگی کهن خود، توجه درخوری نشده است. عدم توجه به فلسفه و اندیشه سیاسی در مشرقزمین در حالیست که نخستین واحد مدنی، یعنی «شهر» و اولین ساخت سیاسی یعنی «دولت ـ شهر» از این نقطه سر برآورده است.
شهریار ایرانی با نگاهی به میراث اساطیری و گذشتهی تمدنی ایرانزمین، به بازخوانی تاریخ و اسطوره با هدف بازسازی اندیشهی حاکم بر ساختار سیاسی ایران پرداخته است. در این کتاب آرمان شهریاری در ایران باستان، به عنوان نظریهای تاریخی ـ اساطیری که بازتاب آن در اندرزنامهها و کتیبههای تاریخی و متون حماسی فراوان بهچشم میخورد بررسی شده است. به این منظور تاریخ اساطیری ایران از کهنترین ایام با هدف بازخوانی وجوه تئوریک آن، از روی بیش از چهل متن کهن بررسی شده و به تاریخ ملی ایران پیوند خورده است تا رشتهی مستحکم اندیشهی سیاسی در ایران که در شاهنامه فردوسی بیش از هر جای دیگر تجلی یافته، به سایر آثار مورخان مسلمان متصل شود. نویسنده پس از بررسی تاریخ اساطیری، به پارههایی از تاریخ باستانی ایران پرداخته و نهایتاً مفاهیم اساسی در اندیشهی سیاسی را در آثار نخبگان اسلامی تا قرن هفتم بازکاوی کرده است تا تأثیرپذیری اینان از روزگار باستانی ایران و تحول اندیشهی ایرانی در روزگار اسلامی را نمایان سازد.
درود بر نیکاندیشان پارسی…
برای هماندیشی با من در ارتباط باشید…
محمد هادی (حمید) کاویانی
فیلمساز، نویسنده و کارگردان
http://filmsaaz.persianblog.com
(استفادهی سایت lisham از مطالب وبلاگ من با ذکر منبع آزاد میباشد.)
اینجا هم یه مطلب کوتاه در این مورد هست:
http://filmsaaz.persianblog.com
🙂
سلام، خیلی عالی بود. لطف کنید اسم نویسنده و یک سری مشخصاتی که بشه با اون به این کتاب دسترسی پیدا کرد رو بنویسید. پیروز باشید.
لیشام: سلام بهار عزیز، حضور شما و سایر عزیزانی که مشخصات کتاب رو خواستن عارضم که ایشالا توی پست بعدی که راجع به همین مسایل هست، مشخصات اون کتاب رو هم خواهم نوشت 🙂
بابا عجب خفن بوده این زبون اوستایی، فکر کنم حتی واسه سلام علیک روزانه ملت دهنشون کف میکرده.
مر عمر شما مزید بادا شیخ لیشام الدوله منجم باشی
لیشام: ممنون از پیام محبت آمیزت علی جان :)) با این منجم باشی که گفتی خیلی حال کردم. احتمالاً خدایار هم از اون تیکهی لیشام الدوله خیلی حال کرده باشه
خواستیم نوشتاری بر این گفتار بیفزاییم نشد… از اینرو مینویسیم که یادآور بشویم از اینجا گذر کردهایم همچون همیشه…. پیروز باشید!…
جالب بود. عموی من هم کلی از این چیزها بلده، هر بار هوس میکنه یه عالمه از این چیزها میگه و من هر بار حسرت میخورم که چرا هیچ وسیلهای برای ضبط یا نوشتن در دسترس نیست.
خیلی سخته برای نوشته این دفعه کامنت بذارم. همین جوری یه چیزی گفته باشم
wow! فوق العاده بود لیشام عزیز!… بسیار جالب! مرسی که ما رو هم از این اطلاعات شگفتانگیز بیبهره نگذاشتین 🙂
چند وقته که در باب اون آگهیِ پژوهشگاهِ صنعت نفت که چاپ فرمودید.. میخواستم حضور انور عالی عرض کنم که… بنده هم از این “اسپن ایکاروس” چیزی سرم نمیشه لیشام جان. لطفن بهشون بگو که روی من حساب نکنند ؛)………………………………………………………………… اما جهت اطلاع آندسته از آشنایان محترم که نمیدونند جریان چیه عرض کنم که: یه روز یه بنده خدایی در شمال ایران توی روزنامه یک آگهی استخدام میخونه به این مضمون “به شخصی جهت کار منشیگری در یکی از شعب جنوب کشور نیازمندیم… شرایط: تسلط به زبان انگلیسی… تسلط به تایپ فارسی و لاتین… تسلط به کار با کامپیوتر…
این جناب هم فورن بلیت هواپیما میخره میره بندرعباس و خودش رو به مسؤول مربوطه معرفی میکنه!!! مسؤول ازش میپرسه: شما به زبان انگلیسی تسلط دارید؟ آقا میگه: خیر!! به تایپ لاتین چطور؟ خیر!! پس حتمن به کار با کامپیوتر وارد هستید؟؟؟ پاسخ: خیر!!!! مسؤول مربوطه با تعجب میپرسه: خوب پس اینهمه راه رو اومدید اینجا چکار؟؟؟ آقا جواب میده: اومدم فقط بهتون بگم که من این کارها رو بلد نیستم.. یکوقت روی من حساب نکنید
شما که کتاب رو معرفی فرمودین؛ لطفا نام نویسنده رو هم مرقوم بفرمایید.
سپاسگزارم
As a matter of fact, Darya Jan, there are a lot of books on persian history and MOST OF THEM are translated from English or other languages into farsi! One of the researchers I can remember now is prof. Mary Boyce. Try googling her worx and you”ll find a couple of good books
(Zorostrians was the book that i read)
خـیلی کِیف نـمودیم
لیشام: کیفتان پایدار 🙂
Do you know if there are a book or some books in english about such facts? I would love to know the names in this case and name of the writer. because I think I can order them online probabely.. thnx