بازی‌های زمستانی

۲۵ دی ۱۳۸۵ | تن درستی, خاطرات, عکاسی | ۱۲ comments

   

به لطف خدایار عزیز، هفت هشت سالی می‌شه که اسکی بازی می‌کنم. البته مطلقاً بی‌استعداد بودم در این زمینه و این بی‌استعدادی رو با بی‌استعدادی در انجام حرکات موزون، بی‌ربط نمی‌دونم. به هر حال، با وجود گذشت این همه مدت هنوز، مهارتم در حد متوسطه ولی اسکی بازی خدایار خیلی به‌تر شده و هر بار هم که می‌ریم به مراتب به‌تر می‌شه.

این حس سر خوردن بد ککی می‌اندازه به تنبون آدم. حفظ تعادل در عین نامتعادل بودن، کلا کار شیطنت آمیزیه و حس ماجرا جویانه‌ای رو هم‌راه داره. دقیقاً جنسش مثل شیطنت سر خوردن بچه مدرسه‌ای‌ها رو سطوح یخ‌زده‌ی خیابون‌هاست.

وقتی که حالات مختلف اسکی بازی رو مرور می‌کنم به یه اصل خیلی ساده می‌رسم که خیلی‌ها در سرخوردن‌های ناگهانی خیابونی رعایتش نمی‌کنن و اون، هم‌جهت کردن وزن با سمت و سوی سرخوردنه. در این حالته که می‌شه وضعیت رو تا حدود خوبی کنترل کرد.

اگه دقت کنین وقت‌هایی که یخ‌بندانه و مردم با احتیاط روی سطوح یخ‌زده راه می‌رن، وقتی که تعادل‌شون رو از دست می‌دن ناخودآگاه وزن بدن‌شون رو به جهت مخالف سرخوردن می‌اندازن به این امید که جلوی سرخوردن‌شون رو بگیرن، اما با این کار عملاً با ضرب بیش‌تری زمین می‌خورن و چه بسا که آسیب شدیدتری هم ببینن.

یادم می‌آد چند سال پیش، یه بار یه کفش بدون عاج پام بود و داشتم توی پیاده رو راه می‌رفتم که رسیدم به سطحی یخ‌زده و تر و تمیز که شیب کمی هم به طرف جوی آب داشت و سه متری هم وسعت. آروم آروم شروع کردم راه رفتن که یه دفعه سر خوردنم آغازید. سریع تعادلم رو حفظ کردم و اجازه دادم که وجود مبارکم یه سرخوردگی کلاسیک رو تجربه کنه. نزدیک جو که رسیدم زانوم رو کمی خم کردم و به محض رسیدن به لب جو، پریدم اون ور 🙂 معترفم که با انجام موفقیت آمیز این عملیات ژانگولر فی البداهه، احساس غرور و پیروزی می‌کردم 😛

یک‌شنبه‌یی که به مناسبت عید قربان تعطیل بود، برای من و خدایار روز افتتاحیه‌ی بازی‌های زمستانی امسال محسوب می‌شد. حالا ببینم امسال چه‌قدر پا می‌ده که بریم اسکی. البته مد نظر است که در اولین فرصت بعد از اولین بارش مناسب برف، یه برنامه‌ی برف‌بازی با بچه‌های فلیکر بذاریم که صد البته اون هم جزوی از این بازی‌های زمستانی است 🙂

۱۲ Comments

  1. فریماه

    سلام آقای لیشام عزیز

    عکس های فوق العاده ای گرفتید

    با نام شریف خودتان گذاشتم در وب فریماه.

    پویا و پاینده باشید .

    Reply
  2. یلدا

    خیلی احساس خوش‌گلی و خوش‌تیپی می‌کنی. خوووووووووووووووووووش تییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییپ

    Reply
  3. siamak

    oon lahzeye akhar paridanet mano yade palange soorati andakht keh khoonash soghoot kardeh bood va lahzeye akhar daro baz kard va parid biroon be salamati va khooneh pokid!

    لیشام: بله سیامک عزیز، فرزام هم در این مورد با شما هم‌نظر هستن ؛)

    Reply
  4. کیانوش

    راسـتش مـــا اشاره‌مـون بـه بارون جـهـت اسـکی روی یـخ بود که این دخـترمـون هر هـفـته بابـتش جـیب ما رو کلـی پیاده می‌کنه… گـفـتیم شاید بـخت یار باشه و به جای پیستِ پـاتیناژ در دمای مناسـب به یـخ‌های روی آسفالت رضایت بـده ؛)

    لیشام: ای بابا، شما هم مگه در دوران ریاضت اقتصادی هستین؟ P:

    Reply
  5. Masoud

    jaaye mano khali konin 🙂

    لیشام: ذکر خیر شما هر بار هست مسعود جان، با اون توصیفات غرایی که در مورد پاهاتون گفتین P:

    Reply
  6. خدایار

    ارادت داریم قربان!
    کاشکی عکس بهتری از من می‌ذاشتی (مثلا در حال Jump)

    لیشام: اتفاقاً خواستم همون عکسی که در حال جامپ داشتی دور خودت می‌چرخیدی و در همون حال حرکات موزن انجام می‌دادی رو بذارم، گفتم شاید اعتراض کنی که ممکنه ریا بشه. واسه همین ترجیح دادم یه عکسی ازت بذارم که ملت فکر نکنن شما، آره و اینا 🙂

    Reply
  7. فرزام

    اولاً که در اولین فرصت به فکر ما هم باشیید. یه قول و قرارهایی داشتیم ما امسال…!!!! نه؟؟؟
    در ضمن این پریدن شما از جوب منو یاد اون تیکه پلنگ صورتی انداخت که همراه با خونه چوبیش از یه ارتفاع بلند سقوط می‌کنه و برای اینکه صدمه نبینه توی نیم متری زمین که نزدیک بود همراه با خونه‌اش بخوره زمین و داغون بشه از در خونه می‌پره بیرون!!! خب طبعاً خونه هه له می‌شه ولی جناب پلنگ صورتی سالم می‌مونه!!! جاذبه هم به درک!!!… لیشام جان هم صورتی شدند؟؟ مبارکه!

    لیشام: خوب بود فرزام جان :))

    Reply
  8. کیانوش

    بــعد هی برای ما بــدبـخت‌هـای خـارجه‌نـشین حرف در بیارید که هـــــرچی امکاناته مال خارجی‌هاست!!!
    بـخدا اگه امسال اینجا یه برف و بارونِ قابل اسکی اومده باشه…

    لیشام: به شما نمی‌آید حسودی کیانوش جان، تلاش الکی نکنین P: بعدشم! منظورتون از بارون قابل اسکی واسه اسکی روی آب بود دیگه D:

    Reply
  9. alma

    Jaye ma khali!

    لیشام: جای همه‌ی دوستان خالی 🙂

    Reply
  10. راه میانبر

    عنوان پیام. آقا ضمنا این کد تصویری پایین یادداشتت ما رو کشته.

    لیشام: چاکریم علی جان! قابل شما رو نداره، اگه دوست دارین می‌خواین کاری کنم واسه شما دو تا از اون کدها نشون بده P:

    Reply
  11. MEMOL

    ولی من در یکی از همین عملیات حفظ تعادل، مچ پای مبارکم دو ماه تمام در گچ موند و برای همین اصلا هم برام هیجان انگیز نیست این زمستون بازی

    لیشام: عوضش خاطره شد واسه‌تون D: یه عمر یادتون می‌مونه P:

    Reply
  12. پریسا

    سلااااااااام :>
    آفرین به همتتون!

    لیشام: سلّام آباجی پریسا ؛)
    شعر:
    غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
    میان این همه ورزش، به اسکی مشغول است D:
    البته با اجازه‌ی حضرت حافظ (ع)…

    Reply

Submit a Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *