اگه در خاطر مبارک داشته باشین، پیش از این به ذکر مصایب وارد بر حقیر و البته خانوادهی گرامی، در باب گرفتن قیومیت پدرم، پرداخته بودم. بقیهی قصهاش به اینجا کشید که دادگاه تجدید نظر در نهایت و بر خلاف حکم ادارهی سرپرستی، حکم به این داد که پدرم نیاز به قیم داره و بعد از گذشت بیش از نه ماه، چند روز پیش هم به ما ابلاغ شد. آخرش هم نوشته بود که تا بیست روز پس از زمان ابلاغ، فرصت اعتراض وجود داره. امروز، رفتم ادارهی سرپرستی تا ببینم سیستم چه جوریاست.
بعد از یک ساعت طبقهنوردی بسیار، مداوم و طاقت فرسا، نهایتاً برگشتن گفتن که هنوز قطعیتش نیومده. پرسیدم یعنی چی. گفتن یعنی این که باید مهلت قانونی اعتراض به حکم بگذره، اگه کسی اعتراض نکرد، اون وقت حکم قطعی میشه.
حالا سؤال اینه که چه کسی ممکنه به این حکم اعتراض کنه؟ ادارهی سرپرستی یا بابای من!!
حالا باید هویجوری صبر کنیم تا این که الکی الکی بیست و یکی دو روز بگذره تا حکم قطعی شه!
میبینید! عدالت رو که ورز بدن این جوری میشه هاااا…
لیشام سلام بابا یه خبری از سعید اخلاق پور بده. کجائه این پسر؟ دوباره عاشق شده؟
لیشام: آخه من چهکاره بیدم این وسط که سراغش رو از من میگیری؟…
migam ziad ghosseh nakhor babaha haminan…. hehe man daram ye ketabeh ghessehaye babamo minevisam hala khasty barat mifrestam
برادر جان این ۲۱ روز که سنگ قلابت کردن حکمت داره. یعنی تو با این همه تجربه هنوز نفهمیدی چرا بت گفتن برو ۲۱ روز دیگه بیا؟ خب عزیز من ۲۱ روز دیگه که بری، شب عیده و بچهها عیدی میخوان و زندگی خرج داره و تریاک گرون شده و… خلاصه با خودت به اندازه کافی پول زور وبر
لیشام: :(( علی عزیز… دست رو دلم نذار که از این چیزا خیلی دیدیم… ما گفتیم که تو خود بخوانی حدیث مفصل از این مجمل…
لیشام جان! مثل معروف سربازی مثل گوشی تلفنه فقط مختص سربازی نیست. اونجا خشک تجربه میکنی بهتر میفهمی. این مثال برای تمامی کارهای دولتی و غیردولتی صادقه
لیشام: آآآآی گفتی سینا جان، آآآآآآخ گفتی سینا جان…
من نظر خاصی راجع به این موضوع ندارم هوینجوری. راستی تولدت رو تبریک میگم چرا دربارهی روز تولدت چیزی ننوشتی؟
لیشام: ممنون از تبریکتون ساحل عزیز و همینطور از این آقای خرسی که لطف کرده بودین 🙂
بعله آقا!.. تازه اگه از قیافهتون خوششون اومده باشه بعید نیست یه عقد نکاح هم لازم بشه!!!…. حالا هی بگین اینا به فکر ازدواج جوونا نیستن!!
لیشام: معلومه که نافرم شاکی هستی ریرا جان، پیشنهاد میکنم که مثل بنده، تشریف ببرین یه چای توپ و خوشرنگ واسه خودتون بریزین و بعد، در حالی که به رقص بخارش نگاه میکنی و خودتون رو رها میکنین در رنگ زیباش، سعی کنین که بیخیال همه چیز شین! ضمناً! این فرمایش شما در مورد عقد و این جور چیزا کمی کار بنده رو سخت میکنه هر چند که متأسفانه خاطرات هم در این باره کم نیست D:
سعادتی شد که به لینک اولیه و شرح ماوقع اولیه رجوع کنم و متن زیبایی را که آن زمان نخوانده بودم مرور… بسیار زیبا بود… هر چند واقعیت پس ماجرا اصلا زیبا نیست…
لیشام: همای اوج سعادت به دام ما افتد ـ اگر تو را گذری بر مقام ما افتد، که ظاهراً هم افتاد ,)
لیشام جان به عنوان یه دانشجوی حقوق پیشنهاد میکنم یه تحقیقی در مورد کلمه وکیل (یا چیزی شبیه به این) بکنید وکیلهای ارزون کار راه بنداز و خوب هم کم نیستند. در ضمن این ۲۰ روز باید بگذره این یه قانون کلیه.
لیشام: مرسی بهنام جان. این کارهای ما هم که تا حالا پیش رفته، از برکت مشورت با چند تا از همین کلمههایی که فرمودید، بوده. مشکلی تا حال پیش نیومده، مسألهای که دارم اینه که کل سیستم یه جورایی داره شاس میزنه که ظاهراً شما هم میفرماین که یه قانون کلیه ,)
تـحـمل روزهـای آخـر از بـاقـی روزهـا سـخــتتره… ولـی مـگه چـاره دیـگه هـم هـست؟؟!! دعـا کـن اداره سـرپـرستی شـوخـی شـوخی اعـتراض نـکـنه.. از ایـن مـوجـودات هـرچی بـگی بـرمیآد
لیشام: تو این مملکت دیگه گذشت زمان بیمفهومه چون همه چیز برعکسه از جمله زمان، چیزی که سخته… بیخیال! بهتره به مهمونی پنجشنبه فکر کنم 🙂
باز شما عجله داری؟! گر “صبر”کنی غوره انگور میشه انگور مویز و مویز هم صادر میکنن!!… خلاصه فک نکن این وسط به این راحتیا کار شما باید راه بیفته!!… مملکت قانون داره! شفا داره! ابن سینا داره! الکی که نیس!!!
لیشام: راست میگی! الکی که نیس…
لیشام عزیز، خیلی خیلی متاسف شدم | امیدوارم کارها براتون خوب پیش بره.
فقط خدا کنه تو این مملکت سر و کار آدم با ادارات دولتی یا بیدادسرای قوه قضاییه نیفته! فساد و رشوه و حماقت و تظاهر و… اساس هر ادارهای که ارباب رجوع داره رو تشکیل میده.
لیشام: تو این سه سال، سر قصهی بابا، چیزهایی دیدم که مپرس. خودت که در جریانی 🙁
It sucks!poor you ..(sorry the word choice but it really does,,horrible waste of time)