فقر آگاهی

۱۵ شهریور ۱۳۸۵ | دسته‌بندی‌نشده | ۱۵ comments

این اصلا چیز عجیبی نیست اگر اکثریت جامعه، حتی بسیاری از طبقه‌ی دانشگاهیان و به اصطلاح تحصیل‌کردگان، جوامع غربی را، مفسد و بیمار بدانند. هر چه باشد، در نظام تبلیغی این مملکت، هر چه دیده و شنیده می‌شود، یا دلیل بر فساد فرهنگی و اخلاقی غربی‌هاست یا بر جنگ‌طلبی و استثمارگری. البته از آن طرف نیز همین است. آنان نیز مردمان‌مان را در هیأتی آراسته به چفیه و قطار فشنگ و تفنگ و خنجر می‌پندارند. مردمانی تروریست که بقای خود را در ذبح آسایش غربی‌ها می‌بینند.

کسی که تا حدودی با شرایط زندگی در هر دوی این جوامع آشنا باشد و از سوی دیگر آرا و نظرات منعکس در رسانه‌های هر دو را پی‌گیری کند، درک این نکته بسیار آسان است که آن‌چه از هر طرف، در رسانه‌های دیگری تصویر می‌شود، تنها دربرگیرنده‌ی بخش‌های منفی و بسیار کوچک از حقیقت و واقعیت جاری در آن جوامع است. اطلاعاتی انتخابی و هدایت شده که در نهایت، استفاده‌کنندگان آن‌ها را قانع می‌کند که مثلاً ایران چیزی نیست جز کشوری حامی تروریسم و خطرناک برای امنیت بین‌المللی و بالعکس، آمریکا چیزی نیست جز موجوی فاسد، استثمارگر و غرق در لذات دنیوی. بدیهی است که نظر آحاد نیز بر همین اساس است که شکل می‌گیرد.

اما تفاوت‌های وجود دارد به نظر من در این فرآیند آگاهی، میان آن‌چه که در جامعه‌ی ما رخ می‌دهد، با جامعه‌ی کشورهای غربی. فاحش‌ترین آن میزان گستردگی حوزه‌ی انتخاب‌هاست. کسی که در بلاد راقیه نشسته آزاد است که مجرا و ابزار آگاهی خود را، از همان جنسی انتخاب کند که خود می‌خواهد. حالا چه دست به دامن سی.ان.ان شود، چه بی.بی.سی و چه روزنامه‌ی فخیمه‌ی کیهان؛ چه شیر اینترنت را باز کند، پیچ تلویزیون را بپیچاند و چه از گیشه‌ای روزنامه‌ای بخرد؛ خلاصه آن که به انتخاب خود و به هر میزان که می‌خواهد، می‌تواند از منابع و رسانه‌های قابل دست‌رسی، بهره داشته باشد.

و اما بر کسی که در کشور صاحب کرامات ایران نشسته، اوصافی مترتب است که از هر گونه شرحی مستغنی است. وضعیت تلویزیون ـ رسانه‌ی ملی ـ که روشن است. از مجموعه‌ی نشریات، انگشت‌شماری هستند که تلاش بر آگاهی دادن دارند که آن‌ها هم دچار سانسور شدیدند و یا آن‌قدر حقایق را جهت قرارگیری در چارچوب‌های نظام، می‌پیچانند که هیچ چیز از آن، قابل تشخیص نیست. وضعیت اینترنت را هم که این لینک به درستی به تصویر کشیده است. داشتن آلات دریافت برنامه‌های ماهواره‌ای هم که فعلاً جرمی است در حد شرب خمر. حالا شما بگویید که به کجایش بیاویزم این قبای ژنده را… [+] [+]

۱۵ Comments

  1. پیرزن 20 ساله

    تو رو خدا بسه، از بس غصه‌ی جهان سومی بودنمون رو خوردیم الان تمام جوان‌های ما از غصه‌ی سوم بودن اونم از آخر پیر شدن……. بابا پس من کی باید از این انرژی سرشار جوونی استفاده کنم… پوسیدیم توی این قفس تنگ که با غصه‌های مملکتمون تنگ‌تر هم می‌شه.
    وبلاگتون را تازه دیدم موفق باشید.

    Reply
  2. آیلر پورمحمد

    و جالب این‌جاست که همین‌ها هم همه‌اش دم از سانسور خبری در غرب می‌زنن. واقعاً بعضی وقت‌ها آدم هر چه‌قدر هم تصمیم گرفته باشه نمی‌تونه سکوت کنه.
    با این حال می‌دونین به‌ترین کاری که ما در این شرایط می‌تونیم بکنیم چیه؟ ماهی‌گیری کنیم و از زندگی‌مون لذت ببریم…

    Reply
  3. بهار

    سلام، ما هم که به اطلاعات دست‌رسی داریم فقط بیش‌تر اعصاب‌مون خورد می‌شه. سلامت باشید.

    Reply
  4. نگار

    تا کی درین کشور ازین و آن ترسم ـ از خویش و از بیگانه؛ ازخرد و کلان ترسم
    تا کی زهر گفت و شنود و پرسش و پاسخ ـ چون طفل تنبل؛ از امتحان ترسم
    .
    .
    گفتم چو شاه ظلم از کشور گریزان شد ـ دیگر نباید هرگز؛ از هیچ انس و جان ترسم
    غافل که این‌جا نشکفد گل‌های آزادی ـ ور بشکفد باید زجهل باغ‌بان ترسم
    .
    .
    .
    یاران عزیزان دوستان رفتند و اینک من ـ تنها درین وحشت‌سرای بی‌امان ترسم

    Reply
  5. بی نام و نشان

    من که ترجیح می‌دم در زمینه‌های سیاسی، از نظر آگاهی فقیر باشم p:

    لیشام: دست بر قضا تصمیم و نظر و ترجیح ما نیز همین است ولی چه کنیم که یه رییس داریم که تا بی‌کار می‌شه یه حرفی می‌زنه که آدم هر چی هم بخواد بی‌خیال باشه باز نمی‌شه 🙂 ولی جدی جدی تا این پست رو نوشتم کلی پشیمون شدم که چرا باز حرف سیاسی از خودم درکردم ؛)

    Reply
  6. فرزام

    نمی‌دونم اون میانگین مطالعه که گفتم روزی دو دقیقه بود یا ماهی یا سالی دو دقیقه یا قرنی دو دقیقه… یادم نیست. ولی یادمه کم بود!!! :))))

    Reply
  7. فرزام

    ببین لیشام جان! مسأله خیلی هم دست‌رسی به مجراهای اطلاعاتی نیست. البته این کاملاً درسته که محدودیت، باعث خیلی نارسایی‌ها می‌شه. اما مثلاً فرض کن ما روزنامه هم داشته باشیم، خیلی آزاد. کتب مختلف هم منتشر بشه فت و فراوون. فکر می‌کنی با میانگین مطالعه روزی ۲ دقیقه و اندی(!!) چه‌قدر از این اطلاعات دنیای آزاد رو می‌شه گرفت؟ حالا قضیه فقر فرهنگیه یا فقر مالی؟ نمی‌دونم!… یه چیز دیگه. فقط کافیه شما بتونی پاتو از مملک بذاری بیرون! تازه می‌فهمی فرهنگ چی! کشک چی! ما کجا و اون‌ها کجا؟ حالا اینم بر می‌گرده یه جورایی به بضاعت مالی و بازم مسایل سیاسی. می‌دونی راستش قضیه پیچیده‌تر از اونه که بشه این‌جا بستش و تمومش کرد. اما مسلماً ابعادش وسیع‌تر از صرفاً محدودیت مطبوعات و این چیزاست… بازم یه چیز دیگه: توی همین تهران خودمون هم‌شهری‌های پایین شهر فکر می‌کنن شمال شهر […]خونه است! شهرستونی‌ها فکر می‌کنن کل تهران […]خونه است!… حالا اینا از کجا می‌آد؟ بازم تصویر کیهان و… این‌جوریه؟! اینم باید برن از سی.ان.ان اطلاعات بگیرن حالا که دسترسی ندارن نمی‌تونن؟ ببین اصلاً تعریف فرهنگ، اصول اخلاقی و خیلی چیزای دیگه واسه ما چپکی جا افتاده. فقط هم مربوط به رژیم نیست… بحثش طولانیه منم دیگه حوصله ندارم. فعلاً خداحافظ!

    لیشام: ممنون فرزام عزیز، البته منظور من ریشه‌یابی قضیه نبود که چرا این‌جور هستیم و اگه این‌جور هم نبود، وضع به‌تر می‌شد یا بدتر. بیش‌تر داشتم به وجود چنین پدیده‌ای اشاره می‌کردم در کنار اون فرمایش گران‌قدر حضرت دکتر توی اون لینک آخری‌ها… در مورد فرهنگ و این‌ها هم اجمالا بحث زیاده و به‌تره چاک دهن‌مون رو بیش‌تر از این که هست باز نکنیم. این واقعیتی که من یکی لااقل این کاره نیستم و دوست هم ندارم که باشم…

    Reply
  8. ری‌را

    من آه می‌کشم پس من هستم!!…

    لیشام: البته شاید ما گاهی به حکم برخی مقتضیات زمانی و مکانی، ناخواسته آهی از خودمان ول بدهیم ری‌را جان، ولی استدلال بنده از این جنس است که: من شنگولم! پس به کسی هم مربوط نیست که هستم یا نیستم!… البته ضمن بذل توجه به خاک‌ساری کامل حقیر به درگاه آن مقام عالی‌قدر ؛)

    Reply
  9. نگار

    به قول پرفسور محمدحسن: جهان سوم جایی است که هرکس بخواهد مملکتش را آباد کند؛ خانه‌اش خراب می‌شود و اگر بخواهد خانه‌اش آباد باشد باید در تخریب مملکتش بکوشد.

    Reply
  10. نگار

    اگه قرار بود اطلاعات و اخبار رو بی کم و کاست و بدون سانسور به خورد من و شما بدن؛ آیا جرأت می‌کردیم پامونو از خونه بیرون بذاریم و یا شب‌ها خواب‌مون می‌برد؟!!
    قشر عامی باید در بی‌خبری بمونه و گرنه کی دنبال‌شون راه بیفته بگه مرگ بر… و منتظران رو کیا باید تشکیل بدن؟
    عده‌ای هم به قول شما به هردری می‌زنن تا واقعیت‌ها رو بدونن و از همه چی مطلع بشن. که اونم عواقب خاص خودش رو داره. یا باید با وجدان‌شون دایم کلنجار برن که چرا واسه آزادی‌شون و حقوق طبیعی کاری نمی‌کنن؟! و یا اگه اون قدر با دل وجرأت باشن که بخوان سر و صدا کنن؛ دیگه سری براشون باقی نمی‌مونه که بخواد صدا کنه!!! تازه اگه شانس بیارن و بچه‌هاشون اون‌ها رو متهم نکنن که چرا تو این مملکت بوجودشون آوردن؛ بزرگ‌شون کردن و…
    عواقب همه‌ی این‌ها هم سردرگمی و مشکلات روحی، روانی و اجتماعیه که تو جامعه‌ی ما بی‌داد می‌کنه. واقعاً بچه‌های ما چه گناهی کردن که باید پا به پای ما بسوزن؟

    Reply
  11. shiva

    salam lisham
    valla man ke az in sitet khaili khosham umad va az in neveshtat ham hamchenin. vagheiyatt ineke – hadde aghal to alman – natanha chize mosbati ragebe iran gofte va shenide nemishe balke dorough ham ziyade, dar haddi ke yeki az hamkelasiham miporsid: aya dar iran supermarket hast??? oun lahze dashtam divoone mishodam
    taghsire khodeshoun nist chon televisione inga vaghti irano neshoun mide, ya roustaro ya bishtar paine shahro neshoun mide. chera vaghti dubaio neshoun midan faghat sahel o hotel 6setararo neshoun midan? ya tunesia ro ke neshoun midan nemigan ke hich zani tanha tou khiyaboun hatta egazeye rah raftano nadare?

    Reply
  12. نیکو_ل

    سلام
    لینکش خوب بود ولی من به آخرین لینک دسترسی ندارم. می‌شه یک PROXY بهم معرفی کنید!!!!!!!!!!!!!!!!

    Reply
  13. کیانوش

    لـیشـام جـان قـرار نـشد تـو هـی از این پـست‌هایی بـنویـسی که ما رو به نـوشتن کامنت‌های بـودار وسوسه کـنه هــــا…

    Reply
  14. کاوه

    اندک اندک حال ناخوش می‌رسد و جان ما را در بر می‌گیرد از این تغییر و تغیر سبک جناب عالی! به هر حال… گمان ندارم که مشکل در حد همان هدایت و کانالیزه کردن و پروردن مغرضانه اطلاعات به توسط مقام‌خواران و بندگان قدرت باشد. چیز دیگری هم هست و آن اسطوره‌زدگی و شرقی بودن ماست. بروزش همان است که یک موجود دو پا مدعی خواص و اثراتی تماماً مجرد می‌شود و منبع آن را با معنایی ابطال‌ناپذیر نشان می‌کند. خود را ورای تحلیل تعقل می‌بیند و به خیالش که میان ستارگان و عوالم نفوس مجرد طی طریق می‌کند. با این همه باقی موجودات دوپای شرقی که همه به سان همان مدعی از داشتن دو گوش و دو چشم بهره‌مندند و باز به سان خود مدعی تخیل هپروتی قدرتمندی دارند کمر به مقدس‌سازی می‌بندند و حالی بر اندیشه‌شان جاری‌ست که امید به هر حرکتی را می‌سوزاند و خاکستر می‌کند. مسأله این است و از این روست که وقتی ببینم آدمی هست که به جای همان ابعاد آشنای روزمرگی آدمی، معجزات و اثرات خارق عادت دارد و روزی بیست و یک ساعت کار می‌کند و شانزده تا مدرک دکترا از چهل و پنج دانشگاه معتبر جهانی جمع‌آوری کرده و مسایل را با شهود و خلاقیت حل می‌کند و اجنه در خدمت اویند و با فرشتگان حرف می‌زند؛ اول کاری که می‌کنم آن است که کلاهم را محکم می‌چسبم که نبرندش و تمام استعداد تشکیک و پرسش را که خدا به آدمی داده خبر می‌کنم که مبادا لحظه‌ای فریب و خدعه در دلم راه ببرد. ترجیح می‌دهم که کسی که وزیر راه است، مدیری باشد که هدفش به سامان آوردن و به‌تر کردن وضعیت حمل و نقل باشد تا کسی که به کمک ملت ایران ما را در سطح جهانی صنعت جاده‌سازی بی‌آمار و بی‌انتقاد آن‌قدر بالا ببرد که برخورد کنیم به لب و دهان خود شیطان رجیم. حالا می‌پرسم که آیا ما از آمار و گزارشات پیشرفت کار بیش‌تر خوش‌مان می‌آید یا از حضوری حماسی که سازمان‌ها را در میان بادهای بی‌فکری و تخیل محض به پیش می‌برد و بطلان آن کلمات اثبات نمی‌شود مگر با به گل نشستن و از دست رفتن تمام فرصت‌ها؟ من و تو و سایر دوستان هم بیش‌تر شرقی هستیم و تابع نوای چنگ و طبل جنگ تا خرد و پرداختن به همین آدم خرد سرتاپا تقصیر که این همه دارد از نداشتن ابتدایی‌ترین امکانات در این کشور رنج می‌برد. اگر هم کسی دنبال خبری باشد دنبال این است که آیا کسی هست که این کسی را که دوست نمی‌دارد داغان کند یا نه؟ و به دنبال چیزی که در عمل به کار فقط یک نفر بیاید و زندگی یک نفر را به قدر یک‌روز به‌تر کند نیست. من بشریت را دوست ندارم چون این حرف دروغ است. من قداست مقام‌ها و افراد را دوست ندارم چون مصنوعی است. برای همه آرزوی خوشبختی نمی‌کنم چون دقیقاً نمی‌دانم خوشبختی چیست. تعریف کلی خوشبختی هم دروغ است. ترجیح می‌دهم خودم را دوست داشته باشم و ببینم که به آن بدی که خودم می‌گویم و به آن خوبی که دیگران می‌گویند نیستم. آدمم و خیلی هم خرسندم. ترجیح می‌دهم از درس خدایار و سردرد مادرم احوال بپرسم تا تمام بشریت؛ و کلا اعتقاد دارم همه‌ی چیزها و حرفای کلی را آدم‌های پست و کاهل اختراع کرده‌اند تا از زیر بار آدمی‌زادگی بیرون روند. بگذار هر کس هر چه می‌خواهد برای آزادی و عدالت و برابری و برادری و انسانیت و ادعای تقدس و بی‌نقصی تلاش کند و گوش بقیه را کر کند. من برای داشتن درآمد مناسب، تفریح سالم، خبر سلامت و کام‌روایی دوستان و موفقیت هر آدمی که دوست من است یا دوست من خواهد بود تلاش می‌کنم.

    (تا زمانی که مثل بچه خوب شروع به نوشتن معقولات نکنی، سزایت خواندن خط خطی‌های من است!)

    Reply
  15. مژده

    در مورد رسانه‌های ایران که البته حق با توست اما با همه‌ی این‌ها گمون نمی‌کنم ذهینیت خارجی‌ها در مورد ایران روشن‌تر و واقع بینانه‌تر باشه، از این طرف هم ایرانی‌ها این قدر اعتماد به نفس‌شون پایینه که همه عیب‌ها و اشکال‌ها رو چشم بسته متوجه خودشون می‌دونن.

    لیشام: حرف من این نبود که بگم اون‌ها، دیدگاهی واقعی‌تر از ما دارن تا ما به اون‌ها. حرفم این بود که “امکان” دسترسی به اطلاعات چه موافق و چه مخالف راحت‌تره. این خیلی بدیهیه که رسانه‌های هر کشوری بای دیفالت منافع خودشون رو چه کشوری و چه ملی، در نظر می‌گیرن و این موضوع خود به خود می‌تونه عامل این باشه که خودشون، به هر دلیل، اطلاعات رو سانسور کنن و یا با شیطنت‌های ژورنالیستی، جوری منتشر کنن که حتی عکس موضوع رو خواننده متوجه بشه. با این که خود این موضوع جای بحث داره ولی فعلاً با این‌ها کار ندارم. بیش‌تر روی محدوده‌ی دسترسی به منابع خبری تأکید دارم. حداقل اینه که کسی که بخواد حقیقت رو تشخیص بده، با کمی دقت می‌تونه سریع‌تر بهش برسه تا مایی که به طور قانونی (!) فقط حق استفاده از یه سری منابع محدود رو داریم…

    Reply

Submit a Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *