مظفر الدین شاه حرف خوبی داشت. میگفت همه چیز مملکت باید به همه چیزش بیاید. درستی یا نادرستی این جمله به کنار، انصافا گاهی اوقات خوب کار میکند این حرف. مثلاً همین فتنهی سهمیهبندی بنزین؛ الحق و الانصاف کاری است، راست کار دولت عدلپرور مهرگستر. اصلا آقا جان خیالتان را راحت کنم که ترجمهی عدل و مهر ایرانی چیزی نیست جز در همین مایهها.
حالا چه شد که فیل ما یاد هندوستان افتاد؟ میگویم الان.
برادر بزرگی نقدی نوشت به گوسالهی بنزینی ما و پسوند آن هم تلیفونی، نکاتی را متذکر شد که دیدم لازم است مجدداً دیدگاهم را دقیقتر نسبت به موضوع تبیین کنم.
دولت سالانه تقریباً ۴۰ میلیارد دلار فقط یارانهی انرژی ـ اعم از بنزین ـ میدهد در حالی که درآمد ناخالص ملیاش در حدود ۱۸۵ میلیارد دلار است. تحلیل نسبت این اعداد بماند بر عهدهی خود دوستان. به طور کیلویی عرض میکنم که منطقاً حرکت از این موضع به موضعی که عمدهی این یارانه حذف شود، کار لازمی است. حالا میماند مسیر و روش حرکت به سوی موضع جدید. به نظر بدیهی میرسد که نمیشود تالاپی یک بدنهی بزرگ و جسارتاً لش و معتاد را به تخت بست و گفت: معتاد نباش! از سوی دیگر هم باید فکر چارهای بود که یاواش یاواش اصلاحاتی رخ دهد.
حرکت بینابینی این داستان بنزین میتوانست این باشد که سهمیهبندی انجام شده، سهمیهبندی یارانهی بنزین باشد نه خود بنزین و دولت اجازهی فروش آزاد بنزین را نیز بدهد؛ که متأسفانه این هم نشد و ظاهراً هم قرار نیست حالا حالاها بشود. این کار که بنزین آزاد را نفروشند و بخواهند زیر فشار سهمیهبندی به زور، فرهنگسازی کنند و صرفهجویی را به ملت بیاموزند احمقانهترین راهیست که میشد تصور کرد. نه تنها صرفهجویی نمیآموزند، بلکه انواع راههای زیرآبی و کله معلق زدن و جسارتاً دزدی را بیش از پیش دوره میکنند.
نهایتاً تأکید میکنم که بنده با مکانیزمی که بر پایهای از حداقل عقل و منطق ـ که البته مفاهیم غریبی هستند در دولت کریمه ـ در راستای کاهش یارانهی بنزین طراحی و اجرا شود، عمیقاً موافقم اما با این روش فعلی سهمیهبندی ـ که قطعاً با ملاحظات سیاسی و خط و نشان کشیدن برای تحریمهای احتمالی بنزین توأم است ـ عمیقاً مخالفم.
و اما یک چیزی!
دوست عزیزم آقای شمس یادآوری خیلی خوبی کرد. گفت که وقتی انتقاد میکنید، بیانتان طوری نباشد که آنها بگویند که مخالفین ما هم با ما موافقند. این را میپذیرم که ترکیب و شیوهی نقدم در پست پیشین، مناسب نبود. تشکر میکنم از هومن عزیز بابت یادآوری این نکته و از سایر عزیزان نیز ممنون میشوم گاهی چنین تذکراتی بدهند.
بالاخره آدم که میافتد به بافتن، گاهی خیلی چیزها یادش میرود…
نمیدونم درست یادمه یا نه، ولی فکر کنم درآمد ناخالص ملی سال ۸۳ (در کتاب شرح این قضایا که جلد سبز داشت، مال بانک مرکزی بود، اسمش یادم نیست!!) حدود ۶۰۰ میلیارد دلار بود، فکر کنم…
لیشام: احتمال داره من اشتباه کرده باشم و این عددی که گفتم مال یه چیز دیگه بود. در اولین فرصت که بتونم، صحتش رو دوباره چک میکنم. ممنونم
بچهها به نظرتون نوشته بعدی لیشام زودتر میآد یا کتاب هری پاتر؟
وای وای، چرا جو این قدر مستعد تشنجه، کی خواست بحث رو هیجانی کنه اصلا گور بابای بنزین و صاب! بنزین که ما بخوایم البسه همدیگر رو به خاطرش پرچم کنیم، غرض فقط یه گپ سیاسی و اقتصادی بود، دیگه تو رو جان هر کی دوست دارین قضیه رو جناییش نکنین، شما بحث هیجانی ندیدی که رفقای چند ساله شکم همدیگر رو ـ اونم برای اثبات خودشون ـ سفره میکنن و الا این حضرت لیشام که خودیه الآنم از سر کار علیه همسر محترمه ایشان نهایت پوزش را دارم که باعث شدم معظم لها برای آرام کردن اوضاع پیش قدم شوند باقی بقایتان
سلام:>
لیشام همسر،
خسته نشدی آن قدر از این چیزا نوشتی؟ من که حوصلهام سر رفت، از این رو یه شعر شاملو میگذارم که یه کم فضا عوض شه، عصبانیت برادر همسر هم کم شه،،،
یه شب مهتاب
ماه میاد تو خواب
منو میبره
کوچه به کوچه
باغ انگوری
باغ آلوچه
دره به دره
صحرا به صحرا
اون جا که شبا
پشت بیشهها
یه پری میآد
ترسون و لرزون
پاشو میذاره
تو آب چشمه
شونه میکنه
… موی پریشون
یه شب مهتاب
ماه میآد تو خواب
منو میبره
ته اون دره
اون جا که شبا
یکه و تنها
تک درخت بید
شاد و پرامید
میکنه به ناز
دستشو دراز
که یه ستاره
بچکه مثه
یه چیکه بارون
به جای میوش
نوک یه شاخش،،،
بنزین، ماشین، پاچه، لواشک آلو، برگه هلو، فقر، خط فقر، درد فقر (و همانا کدامیک از شما جون باباتون راس راسکی میدونین فقر چیه؟ پس همانا که… بیخیال گوجه) … این ماجرا که یک کلام ساده است کجایش این قدر مستعد تأویلات تابناک (یعنی پر از تاب) است که این همه تیول (جمع تِیل در معنای دُم) از اقصای نقاطش فوران میکند! یک خورده به آن خورهای که به جان مغز ما افتاده نگاه کنیم ببینیم مگر نه این که زورمان دارد پول بدهیم؟ این بار روانی را ـ که بد هم نیست و گاهی بزرگان و اندیشمندان هم دارای بار روانی اضافی میشوند و حتی میتوانند تاریخی را به گند بکشند ـ پرتاب نکنیم توی بحثی منطقی که فقط موضوعش با عصبیت ما یکی است و لاغیر! همین خاصیت بینظیر ما ایرانیها ـ در این که تا کمی هوا ابری شد و اوضاع زمانه نه بر وفق مراد، ناگهان راهکارهای هیجانی را به همه چیز ترجیح میدهیم و عقل را در کوزه و اگر نه برایم بجوشد، سر حرمله بجوشاند و حالا که این طور است یک کمی برای گذران اموراتمان وطنفروشی هم کنیم و… ـ است که باعث وضعیت درخشان اکنون ماست! اندیشمندی اخلاقی دارد که تعطیلی بردار نیست. اگر در بحثی پای هیجان باز شود دیگر بحثی نیست و جدال است و برنده آن که خلاقیتی روانتر دارد در له کردن شخصیت طرف. من نمیگویم که اخوی ما مطلع منطق و خرد است اندر دو عالم ـ البته سرور اخوان است و بیبدیل و نازنین ـ اما استعداد بحث را نگه داشتن هم بد نیست و گر نه همه میدانیم که چه گندی در اطرافمان جاری است و دورانها مانده تا از شر این افیونی که دارد زئوس را هم از پا میاندازد خلاص شویم.
ضمنا من گاهی زمزمه میکنم و گاهی بلند بلند فکر میکنم. این با بلند بلند عصابانی شده بودم! عفو کنید! 🙂
حالا شما جوش نیار پسرم ، خدا رحم کرد که ما کاملا با هم همنظریم و تفاهم کامل داریم و شما هم لطف می کنی حرمت بزرگتری ما رو نگهمیداری ببین اگه اینا نبود چی میشد ، باقی بقایت
بنزین…….ببخشید از ازس سر : بنزین ار به باک ما نکنی …..
خواهشاً بی خیال سیاست شو
بنده معتقدم که ناز بشی تو الهی! و ضمناً موش بخوردت که اینقدر نازی…!
ببینید این که بنزین آزاد نمیفروشن تازه یه ور قضیه هست که خیلی سریع به چشم میاد. این قضیه کلی ور دیگه هم داره! نمونهاش این ماشینهایی هست که به زور دارن به ملت میفروشن! من فکر میکنم که دولت به من سوبسید نمیده بلکه اون پول اضافهای رو که اول کار به خاطر ماشین ازم گرفته رو به تدریج بهم برمیگردونه (ماشینه ۱.۵ میلیونی رو داره میده به ملت ۷ میلیون)! حالا هم که سهمیهبندی شده بازم به نفع خودشونه! مثلا ملت زانتیا یا کمریشون رو میفروشن و دو سه تا ماشین ۱۰، ۱۲ میلیونی میخرن! یا کسایی که ماشین ۱۲ و ۱۳ میلیونی دارن میفروشن و دو تا ۷ ـ ۸ میلیونی میخرن! من فکر کنم که در بلندمدت بازم به نفع دولت عزیز هست چون تولید خودرو دست خودشه و ماشیناش بهتر فروش میرن و ملت بیشتر صف میکشن! فقط بدبختی این طرح مال آدمایی هست که کم درآمدن و ماشین ارزونتر سوارن چون نمیتونن ماشینشون رو دو تا کنن! دکتر درگاهی در مورد این قضیه بنزین پیشنهادش این بود که طی چند مرحله بیان سوبسید بنزین رو حذف کنن و قیمتش رو واقعی کنن! مثلا تو مرحله اول به ۲۰۰ تومان برسونن و بعد به ۳۰۰ تا کم کم واقعی بشه و سوبسید رو هم به صورت نقدی بدن به کسایی که واقعا نیاز دارن! کسی که ماشین ۴۰ میلیونی سوار هست خواب ۴۰ میلیونش تو یک ماه چند برابر سوبسیدی هست که دولت میده خوب این حقش نیست که سوبسید بگیره! به هر حال من مطمئنم که سهمیهبندی شکست میخوره و توی بلندمدت (بسته به ظرفیت تولید کارخانههای خودروسازمون) هم تعداد خودروها زیاد میشه و مصرف بنزین هم به مقدار قبلی برمیگرده! راه حل اصلی واقعی کردن قیمت بنزین و آزاد کردن واردات خودرو هست تا مردم بتونن ماشین خوب و کممصرف سوار شن! یه جا مقایسه کرده بودن که لامبورگینی ۱۲ سیلندر مصرف بنزینش تو صد کیلومتر اندازه آردی هست!!!
من اینو میدونم که آژانسها و وانت تلفنیها سهمیهشون رو میفروشن و به جای کار کردن، تو خونه میخوابن نمیدونم کار درستی بود سهمیهبندی برای این جماعت؟!
لیشام: اشکال از اونها نیست. اشکال از مجموعهی سیستم اقتصادی کشورمونه که طوریه که برای اون آقای راننده میصرفه به جای این که کار کنه، سهمیهی یارانهی بنزینش رو بفروشه. وقتی که دولت خودش شرایط بازار رو این طوری فراهم میکنه، نه کاری که اونها میکنن غلطه و نه بازاری که این وسط ایجاد میشه، کاذبه. حالا اگه عقل میکردن و با شیب تندتری قیمت بنزین رو بالا میبردن (کاری که سه ساله انجام ندادن) احتمال داشت که همچین اتفاقهایی نیفته…
من با سهمیهبندی موافقم… برام هم فرقی نداره که احمدینژاد اون کار رو بکنه یا کاری رو که خاتمی باید میکرد و نکرد… اما فکر میکنم بنزین آزاد رو باید بدن!
لیشام: بنده هم عرضم همین بود که شما فرمودید 🙂
نه خیر، این جماعت درمان بردار نیستند، باز هم در آن پاراگراف که با حرکت بینابینی شروع میشود یک جوری با سهمیهبندی موافقت کرده ولی زیرآب بنزین آزاد را زده، بچه تو درست بشو نیستی، اصلا دندت نرم بیبنزینی بکش حالت جا بیاد
لیشام: عبید زاکانی از شهری گذر میکرد دید ملت گرفتهاند فردی را و به قصد کشد میزدندش. دلیل را جویا شد گفتند به خاطر آن که اسمش عمران است! پرسید چه عیب دارد؟ پاسخ شنید که چون هم “عمر” عمر را دارد و هم “ان” عثمان را. حالا گویا حکایت این بنزینی نویسیهای ما نیز از دید آن بزرگوار همین گونه است که هم سهمیهبندی بنزین را گامی ناگزیر در کم کردن یارانه میداند و هم ارایهی ناگهانی بنزین آزاد را بدون سهمیهبندی، ناممکن. اصلا بگویید که چه خیری به من میرسد که بنزین به همین ترتیبی که آقایان در پاچهی ما کردهاند عرضه شود؟ این قدرم هوش و کفایت هست که بفهمم و بدانم که این سهمیهبندی بدون ارایهی آزاد بنزین جز یک فعل احمقانهی مردم جر بده نیست.
همهی اینها که گفتیم در نهایت نتیجه داستان نه به زهد همچو شمایی پایان میآید نه به فسق همچو منی…
با این حال بنده پاراگراف مورد نظر را تغییر دادم و منظورم را صریحتر نوشتم…