لطفاً نیشتان باز شود. کجکی لبخند ملیح در کنید از خودتان. قلقک ته دل نیز فراموش نشود لطفاً 🙂
البته اینها را هم نمیگفتم همین اتفاقها میافتاد، به گمانم. اصلاً ذات این موضوع که در یک جایی، یک نقطهای از کائنات، از عالم هستی، چکی کشیده شده در «وجه شبکهی جهانی اینترنت» جمیع همهی خوشیهای عالم است 🙂
مطلقاً هیچ درکی از این ندارید که چهقدر خوشحالم و احساس رهایی میکنم از به اشتراک گذاشتن این تصاویر. این چکها بخشی از خاطرات به دل ماندهی باشگاه دانشپژوهان است که سالهاست همچون یک کَکِ وظیفهشناس مقام گرفته در تنبانمان هی خاراند و خاراند و ما هم به ناچار دم برنیاوردیم. صرف قولی که آن زمان به صاحب چک داده بودیم که «فعلا» داستان وبلاگی نشود، زیپ دهانمان کشیده بود. بالاخره آدم ظرفیتی دارد. چند سال بگذرد و آن کک معروض، به تناوب بخاراند که نمیشود! زخم شد بس که خاراند. یک جایی باید دمش را گرفت و مرخصش کرد.
حالا خودت را بگذار جای آن بیچارهای که چکها را گرفته و این عبارات را خوانده. بعدش به این فکر کن که انصافاً این دوستمان چهقدر هنرمند بوده که عین همینها را نقد کرده. خداوکیلی ای ول دارد!
خوب البته در کنه این طنز، تلخیهای بسیاری هم هست که مطلقاً از حوصلهی حقیر خارج است. خودتان بسط دهید موضوع را و دور هم باشیم.
به قاعدهی این دنیا، این داستان نیز قطعاً ادامه خواهد داشت و خواهید دید که چه چکها که «در وجه شبکهی ملی اینترنت» صادر نخواهد شد 🙂
سلام لیشام جان
توپس توپس بود