تب نوشت

۲۳ بهمن ۱۳۸۳ | دسته‌بندی‌نشده | ۱ comment

حضوری را تجربه خواهم کرد،

معمایی تازه؛

و از غلظت این همه احساس

سنگینم انگار.

عشق را برهنه می‌خواهم،

آنچنان زلال

که از میان بافت‌های نازکش

عصیانم را به نظاره بنشینم

و در تدارک گناهی تازه

آنچنان رها

که دغدغه‌ی هیچ رسمی را نپذیرم.

من از تمامی این طراوتِ پر آشوب

تازه‌ام،

چونان که به بوی خاک باران خورده

خیسم کرده باشند . . .

یکم آبان ماه هشتاد و یک

۱ Comment

  1. venous

    mibakhshid misheh esmetoon ro ma”na konid????????????????????????

    Reply

Submit a Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *