دیروز بعد از چند روزی دوری از اوضاع و احوال درون مرزی و برون مرزی نشستم پای سایتهای بنگاههای خبرپراکنی کشورهای بیگانه که ببینم دنیا بعد از خدا دست کیست.
اصلاً خوب نبود. احساس ترس عجیبی در وجودم موج زد وقتی که دیدم بیشتر اخبار مربوط میشد به قصهی خشتک پرچم کردنهای سنا از کاخ سفید که خط و نشان کشیده بودند که اوهوی! تو بدون مجوز ما غلط میکنی به ایران حمله کنی!
روایت کیهانیاش میشود: شکاف در اعماق لشکر آمریکای خون مردم بمک! یا چیزی شبیه به این؛ اما واقعیت امر آن است که: خر بیار و باقالی بار کن!
حالا چه فکر کردهاید پیش خودتان؟ که وای این سنا چه قدر گوگولی است که دارد جلوی حمله به ایران را میگیرد؟ نخیر عمو جان! این دموکراتها نیز هم عقیدهاند ظاهرا با آن شرکتکنندگان در تظاهرات ضد جنگ ـ که علیه جنگ عراق برگزار شد ـ و تظاهراتشان پر بود از پلاکارتهایی به این مضمون: ترسوها به بغداد میروند، مردان به تهران! حرف دموکراتها این نیست که ایران، نه! تا آن جایی که ما فهمیدیم حرفشان این است که چرا از اول سراغ ایران نرفتید که حالا شاخ شده برای ما. در این موارد فقط میشود گفت: د بیااااا!
با آن بیست هزار نیرویی که ریختند در کشور دوست و همسایه، عراق، با آن ناوگان هوایی و دریایی که مستقر کردند در خلیج همیشه فارس، با آن قصیدهی غرای کشورهای عرب در ذم فعالیتهای هستهای ایران و پا از گلیم دراز کردنهایش در عراق، با آن دماغ سوختگیهای اخیر حضرت لاریجانی از نوع چینی و عربی و فرانسوی و با صدها و صدها “با”ی دیگر، تنها چیزی که نمیشود به آن فکر نکرد ترس جنگ است، یادآوری صدای شوم آژیر قرمز است، لحظههای پرهراس به آغوش بابا و مامان خزیدن است، بوی تند باروت، دلهرهی انفجار و آن حجم عظیم خاک و غباری که از دور، انگار فریاد میزند نالهها و نفرینهای کسانی که به داغ عزیزانشان به خاک سیاه نشستهاند…
حالا فکر میکنید که آمریکا حمله کند؟ ابداً! بنده مطلقاً این چنین نمیاندیشم. آمریکا آغاز کننده نخواهد بود بلکه اسراییل است که چنین خواهد کرد. آمریکا فقط دور و بر ایران را سفت میکند که اگر پکید، تبعاتش بقیهی جاها را نگیرد.
آمریکا سالهاست که میخواهد میخ اسراییل را محکم کند در منطقه و چه فرصتی بهتر از این. اول آن که خود مستقیماً برچسب جنگ را به خود نمیچسباند، ثانیاً آن که اقتدار اسراییل را به یاد اعراب میاندازد. اسراییل هم که روابطش را با اعراب به لطف ایران بهتر از پیش کرده. دو ماهی هم هست که نخستین وزیر عرب تبار مسلمان را هم وارد کابینه نموده و زمام وزارت علومش را به او سپرده.
گمان من این است که آمریکا بکآپ داستان است. اگر اسراییل شروع کرد به حملهی هوایی، با توجه به این که پاسخ گفتن به آن نیز فرض است بر این نظام، منطقی قضیه ـ بدون احتساب عقل که در افعال اعاظم مملکت به ندرت مسبوق به سابقه بوده ـ حملهی متقابل به اسراییل است. اینجاست که ناجی کشورهای دو عالم، آمریکای جهانخوار بلند میشود و عربده میکشد: نفهمیدم! کی گفت من خرم! و تا جایی که نزدیکان درجهی اول ملت و مملکت را جلوی چشممان نیاورد، ول کن معامله نیست، حال به هر ترفندی؛ مثل عراق سالها ما را تحریم کنند تا از درون بگندیم یا شاید هم، همین جا کار را یکسره کنند و خیال خودشان را آسوده…
هر چه که هست، یکی دو هفتهای است که آشوبی شده در دلم، آشوب شدنی و این اخبار دیروز هم نافرم دامن زد به آنها. علی الحساب برویم گذرنامهی خودمان و خانوادهمان را ردیف کنیم تا ببینیم بعداً به کدام عدل این دور فلکی، رخت عزا برگیریم و بگرییم…
سلام؛ با کیانوش جان موافقم, هنوز جیب همه پر نشده، برای هرج و مرج زوده. سلامت باشید.
سلام بر بر و بچز نگران.
از آنجا [که] جماعت ایرانی با “هرچه پیش آید خوش آید” بسی حال مضاعف میکنند, این هم خیالی نیست. فوقش جنگ میشه دیگه!!
در ضمن, ما یک قابلیت خوبه دیگه هم داریم و اون حالت “خود آفتاب پرست بینی” (دقیقاً همینه حالتش!!!) که ما همه داریم. این که زود با همه چیز وفق پیدا میکنیم. عادت میکنیم و بعداً حتی باهاش حال هم میکنیم. به هر حال انعطافپذیری بالایی داریم ماها!
به هر حال الان ۳۰ ساله سایه جنگ (در بعضی برههها خودش) بالای سرما بوده و هست. بهش عادت کردیم دیگه. بازم عادت میکنیم! میکنید!
لیشام: میدونی میم کاف جان، آدم باید تا وقتی که یه اتفاقی نیفتاده، تلاش خود رو بکنه و به قول قدیمی حرصش رو بخوره، وقتی که اتفاق اقتاد دیگه افتاده. حالا بعضی چیزها وقتی که اتفاق میافتن به نظرم بهترین کار همینه که شما میگین، خود آفتاب پرست بینیه. درست یا غلط، این بهترین روشیه که میشه یه مشکل احمقانه و غیر قابل حل مثل جنگ رو بیخیال شد و به قول شما باهاش حال کرد…
ولی خدا وکیلی هر جور حساب میکنم، هیچ رقمه حال و حوصله این یه رقم رو ندارم…
خیلی رو میخواهد که قلیلی که به حکم قلدری سالهایی و سالی چند قدرتکی به هم زدهاند، حتی وقتی همه آشکارا نفیشان میکنند باز در میانه خودنمایی و خودافشانی کنند! آن هم از این دست که جگر خودمان را برویم با این عشوههای بیبدیل! آدم باید از بچگی رویش باز شده باشد که تا این حد بتواند جلو برود! البته در سیستم فعلی جاهای مخصوصی هم برای تربیت و بازکردگی رو برای افراد مورد نیاز تعبیه کردهاند که بعضیها هم از این خدمات بهرهمند میشوند. هر طرفی هم که بروی از یک جایشان آیهای، حدیثی، روایتی، داستانی، چیزی در میآورند که مبادا حتی یکبار اتفاق بیفتد که مجبور به تایید دیگران شوند! با توجه به این مطلب فکر کنم جنگ اتفاق بیفتد چون الآن دو تا انتخاب برای آن دستهای که جریان اصلی قدرت را دارد بیشتر نیست؛ یا رها کردن قدرت یا جنگ و با سنجیدن PH حماقت در فضای فعلی این بعید نیست. البته این امکان هم هست که لایههای قدیمیتر از سمت راست بیایند و اوضاع با تغییر بوی اسکانک به پهن گاو، متعادل شود. ان شاء ا… که این طور بشود و جنگ نشود. اصلا حال و حوصله خل و خل بازی ندارم.
لیشام: بنده نیز همآرزوی شما هستم. به هر صورت برای مایی که چند ماهی کشاورزی کردهایم، بوی پهن خیلی قابل تحملتر از رایحهی خوش جنگ و خدمت است 😐
به نظر بنده تنها راه؛ هجرته!!! به یقین بازماندگان نجاشی مغفور در حبشه؛ با روی باز به استقبالمان میآیند و اسباب حال و حول را برایمان مهیا میکنند!!!!
اما این بار توصیه میشود که: داشتن گذرنامه و کارت ملی الزامی است!!!!!!
I dont agree with your thoughts about democrates.They are actuelly much smarter than the rest of them. They want peace cause it benefits them economically.I think the risks get less if they take over…. but there is more than one year left before they come and a lot can happen
لیشام: دریای عزیز، بنده هم در این که اصولاً دموکراتها آدمهای معقولتری هستن، با شما همنظرم ولی خوب، کلاً رویکردشون در مورد ایران باز هم آمریکاییه. به هر ترتیب در شرایط فعلی و با ترکتازیهای بوش، غالب شدنشون توی سنا، میتونه برای ایران نعمتی باشه…
ولی در کل ردیف کـردن گــذرنامه هـمیشـه کار مـعقول و پسـندیدهای است! ؛)
لیشام: اوهوم 🙂 به خصوص واسه آدمهای تنبلی مثل من P:
چیزی که از نـظر مـن کامل مـنتفی است لـــــشــــکرکـــشی به ایران است!!! در باب جـایگزینهای دیگه البـته جای بـحث هـست.
اما حالا شـما به دلـش بد راه نـده مادر جـان… بیخـود هم نـشین پای اخبار رادیوهای بیگانه که فـکرت رو مـشوش کـنند این کافـرهای بیرحـم… مـگه اخـبار رادیو تلویزیون خـودتـون چـه شه که شـما جـایگزین اجـنبی براش انتخاب کردی؟ دروغ، دروغه دیگه…
از شـوخی گـذشـته، فـعلـن که دور و بریهای مـن دارنـد با سـرعـتِ برق و باد توی ایران شـعبه باز میکنند و شرکت میزنـند؛ پـس زیاد نـگران جـنگ نـباشید… یکی از دوستان در یکی از مناطق نـفتخیز توی شرکتی وابسته به پالایشگاه کار میکـنه. بهـش گـفتـم هـر وقت کارمندهای خارجی چـمدونهاشون رو بسـتند بـهم خـبر بده و خـودش هم دستِ خانوم بچهها رو بگیره و بره یه شمال
من با این که فرزام میگه؛ موافقم. با این سینا هم موافقم! با کاوه هم موافقم. با لیشام مخالفم. آخه این هم مطلبه تو مینویسی؟
منم همین طور امیدوارم لیشام جان. اگه اون جوری شد یه سفر میریم شمال!!! شایدم بریم فرنگ…
ان الله یحب الذین حالهم به حوله… یعنی خدا کسانی را که حال و حول میکنند دوست دارد. باور کنید راست میگم. از خودش پرسیدم!!
لیشام: تو شاهکاری پسر :))) خنداندیمان حسابی این وسط کاری… بنده هم به زعم خودم معتقدم که همانا حضرت باری تعالی حال و حول کنندگان را بسیار دوست میدارد 🙂
لیشام جان، من داشتم با علاقه تمام این مطالبی که دوستان نوشته بودند، به ترتیب تاریخ زمانی میخوندم و احساس میکردم که چه جمع جالبی. بعدش یوهو یک نفر به نام محمد میاد به عربی یه چیزهایی مینویسه و انتظار داره ما هم بفهمیم. لطفاً یا یک بخش عربی برای سایتت درست کن و این عزیز رو به اون بخش راهنمایی کن، یا این که خودت زحمت ترجمه کردن را بکش.
عزیز جان (علی – ب)
کاش بهتر صحبت میکردید و زود قضاوت نمیکردید.
من در باب قرآن اصلاً شوخی نکردم!! اصلاً به خود اجازهی جسارت به ساحت قرآن را نمیدهم. احتمالاً شما از سابقهی ماجرا خبر ندارید که اینچنین برْآشفتهاید!
این آقایی که با اسم محمد مشغول به خزعبل گویی است حرف دهنش را بفهمد که در مورد قرآن شوخی کردن برای دهن ایشان (و بلکه همه) بزرگ است.
لیشام عزیز!
بله، کاملاً به یاد دارم. فارغ از برداشت من و شما از این جملهی سید حسن نصر الله، نتیجهی جنگ که قابل کتمان نیست. اشارهی من هم به نتیجهی جنگ و تو خالی بودن اقتدار اسرائیل است که شما بدان اشاره کردهاید.
معامله هم، بله. اما پیشنهاد میکنم به سورهی التوبه، آیهی ۱۱۱ مراجعه فرمایید؛ آن جا که میفرماید:
إن الله اشتری من المؤمنین أنفسهم و أموالهم بأن لهم الجنه یقاتلون فی سبیلالله فیَقتلون و ُیقتلون وعداً علیه حقاً فی التورئه و الإنجیل و القرءان و من أوفی بعهده من الله؟!
احیاناً با مطالعه این آیات، منظور مرا درک خواهید کرد.
(البته امیدوارم آن عزیزی که از آغاز آیات قرآن با إن الله، الله و… ابراز ناراحتی میکردند، مرا عفو نمایند؛ چرا که من بیتقصیرم. انشاءالله در ویرایش بعدی قرآن، اصلاح میشود. 🙂 )
لیشام: محمد عزیز، ما رفتیم و آیهی مذکور را و تفاسیر و حواشیاش را خواندیم و احیاناً منظور شما را درک نکردیم. اگر احیاناً منظور شما این است که راه خدا دفاع از انرژی هستهای است، بسم الله، بفرمایید بکشید و کشته شوید…
هر کسی از ظن خود یار است محمد جان و به ظن بنده، راههای خداییتری پیش روی حقیر باز است…
تشخیص این که کسی در انتخاب راه خداوندیاش در زندگی اشتباه میکند یا خیر، کار بنده و شما نیست…
لذا مجدداً تأکید میکنم که اجازه بفرمایید حضرت خداوند کارش را بکند…
*
« ـ پریای خط خطی
لخت و عریون، پاپتی!
شبای چله کوچیک
که زیر کرسی، چیک و چیک
تخمه میشکستیم و بارون میاومد، صداش تو نودون میاومد
بی بی جون قصه میگف، حرفای سر بسّه میگف
قصهی سبز پری، زرد پری
قصهی سنگ صبور، بز روی بون،
قصهی دختر شاه پریون –
شمائین اون پریا!
اومدین دنیای ما
حالا هی حرص میخورین، جوش میخورین، غصهی خاموش میخورین
که دنیامون خال خالیه، غصه و رنج خالیه؟
دنیای ما قصه نبود
پیغوم سر بسّه نبود.
دنیای ما عیونه
هر کی میخواد بدونه:
دنیای ما خار داره
بیابوناش مار داره
هر کی باهاش کار داره
دلش خبردار داره!
دنیای ما بزرگه
پر از شغال و گرگه!
دنیای ما همینه
بخواهی نخواهی اینه!
غصه نخورید ایشالا درست شه،،،
لیشام: با این یادداشت شنگولانهی شما آدم به وجد میآید و ناخودآگاه بلند میگوید: گور بابای هر چه هسته و هستهای…
ای ول! صفاییدیم. آرمید روحمان برای چند لحظهای، گل از گلمان شکفت، ان شاء الله که همیشه شاد و شنگول ببینیمتان 🙂
آقا من امیدورام جنگ بشه! البته به شرطی که اجباری نباشه. آمریکا یا اسراییل هم برام فرق نمیکنه. فقط از دست یه عده بسیجی مخلص خدا که عشق معامله با خدا رو دارند و همهاش هم به رخ دیگران میکشونند راحت میشیم. اون وقت بقیه میدونند و معامله خودشون با خداشون. فقط دوست دارم ببینم وقتی جنگ شد چند تا داوطلب داریم! و آیا اینها باز هم با دست خالی و چند تا سر بند باز هم میتونند قدم از قدم بردارند؟
حزب الله و حماس دو نفر اسراییلی رو گروگان میگیره بعد ۱۰۰۰ تا لبنانی و فلسطینی میمیرن، نصف لبنان هم با خاک یکسان میشه، بعد هم قرار میشه با گفتگو و مذاکره (یعنی پی پی خوردم) مسأله گروگانها حل بشه! این که کاملاً مشخصه که حزب الله پیروز شده و جای بحث نداره محمد جان. تازه پول بازسازی خرابیها رو هم که ایران میده.
من فکر نمیکنم به ایران حمله بشه آخه ایران مثل یه بشکه … میمونه هر کی بترکونتش خودش هم غرق کثافت میشه!
فکر میکنم اگر جنگی هم اتفاق بیفتد، محدود خواهد بود و الحمد لله که به حکم اللهم اشغل الظالمین بالظالمین، الآن تمام سران قوای هزارگانه مملکت به جان هم افتادهاند و در نهایت بعید میدانم اینها قدرت را به هیچ چیزی بفروشند و در ۲۲ بهمن هم همان شاید بشود که فرزام گفت. چرا که تا به حال هم خوب دیدهایم که وطن فروشتر از اینها حتی در عوالم دیگر هم وجود ندارد. اما ته دلم با حالتی لجوجانه فکر میکنم اگر جنگی تمام عیار هم اتفاق بیفتد پر بدک نیست. البته برای من و شما ترمال است. اما به احتمال پنجاه درصد برای ایران خوب است. نیم آن شاید این باشد که کلا ایران بشود بورکینافاسو؛ که در آن صورت برای کل دنیا پر بدک نیست که از دست یک فرهنگ پر فیس و افاده که مثل پیر زنهای ورشکسته به دانشمندان و بزرگان ماقبل تاریخش مینازد، خلاص میشود. پنجاه درصد دیگر این است که جنگ طولانی نشود و آمریکا با حمایتهای مردمی مواجه شود که در آن صورت تب جنگ میخوابد؛ خلاص میشویم. در آن صورت حداقل تا هزار سال دیگر حرفهای احمقانه از هیچ نوعش (وطنپرستانه، ظاهراً خداپرستانه، نوع دوستانه، انسان دوستانه، گاو پرورانه و…) در این دیار شنیده نخواهد شد و عقل و خرد تا حد قابل قبولی زمام امور را در دست میگیرد. با همهی این حرفها من همچنان امیدوارم که جنگ نشود و خداوند لحظهای خرد به دل متصدیان مقامات تشریفاتی و تصرفاتی بیندازد که مملکت را توی هچل نیندازند!
فرمایش شما متین! اما کدام اقتدار اسرائیل؟!!!!!!!!!!!! احتمالاً نمیفرمایید که در جنگ سی و سه روزه، این اسرائیل بود که حزبالله را نابود کرد و این سید حسن نصرالله بود که جای اولمرت به جنازه سیاسی تبدیل شده و این سید حسن نصرالله است که به جای حالوتس استعفا داده و…..!!!!!!!!؟؟
اگر جنگی هم اتفاق افتاد، عدهای با خدا معامله میکنند و عدهای هم…
لیشام: نه من و نه شما آنقدر کم حافظه نیستیم که جملهی تاریخی سید حسن خانتان را به زبالهدان تاریخ بیندازیم که بعد از صاف کردن صدای محترمشان فرمودند: اگه میدانستیم با این گروگانگیری چنین جنگی راه میافتد، هرگز این کار را نمیکردیم… (یا چیزی شبیه به این) معلوم است چنین سنگ پایی استعفا نمیدهد عزیز… در مورد معامله با خدا هم بهتر است کار خدا را به حضرت ایشان واگذارید…
منظورم “سلاح” بود که اشتباهی “صلاح” نوشتم.
لیشام: اصلاح شد عزیز 🙂
لیشام جان با همهی این اوضاع احوال که ظاهرا خیلی بد به نظر میآد من فکر میکنم افراد رده بالای نظام (البته بالا از نظر مراتب اداری و نه لزوما خصایل انسانی) مهمتر از هرچیز براشون حفظ نظامه (بخوان خودشون). لذا باید دید کدوم گزینه کمک بیشتری به بقای اینها میکنه: جنگ یا صلح؟
صد البته در حال حاضر جنگ با جنگ دوران صدام دیوانه تفاوت عمدهای دارد و آن اولا در همدلی و یکدست بودن مردمیه که آن زمان یک صدا و صادقانه جلوی تجاوز علنی دشمن ایستادند (به کلمه علنی خیلی توجه کن چون عقل خیلیها به چشمشونه و با دیدن متجاوز دیگه خون جلو چشمشونو میگیره) اما الان دیگه واقعا امثال شهید همت، باکری و… یافت مینشود به جان شما و مردم همین جوری منتظر موقعیتی هستن تا همدیگر رو بدرن (به تیتر حوادث روزنامهها یا حتی رفتار مردم تو کوچه خیابون دقت کنی منو تایید میکنی). ثانیاً هر چند در آن زمان عراق از سوی خیلی کشورها پشتیبانی میشد اما ایران هم بالاخره مثل امروز تنها نبود. لابد نمیخوای فکر کنی که به محض شروع جنگ حماس فلسطین و حزب ا… لبنان که تا کش تنبونشون از بودجهی ایران تامین میشه بخوان بیان این جا کمک (بیانیهی حماس در محکومیت اعدام صدام که یادته؟) یا ۳-۴ تا دیوونه زنجیری از آمریکای جنوبی که کمکی به ایران بکنن (اونا زور بزنن شکم مردم خودشونو سیر کنن). لذا گزینهی جنگ علاوه بر مردم برای خود نظام هم خطرناکه.
میمونه صلح که بنده عمیقا آرزو دارم سایهاش از مملکت ما رخت نبنده، در رویا میبینم که احمدینژاد روز ۲۲ بهمن بیاد و بگه: داداش ما به اون حد از غنیسازی که واسه مصارف صلح آمیز لازم بود رسیدیم هیش کیام نتونست جلومونو بگیره حالام دیگه حال میکنیم غنیسازی نکنیم چون از اولم سلاح نمیخواستیم. چیزی که باعث تقویت این ایده در من شده اینه که پایان ۶۰ روز مهلت سازمان ملل برای صدور قطعنامه تکمیلی تحریم دقیقا ۲۳ بهمنه (به نظرت اتفاقیه؟)
لیشام: خیلی خوب گفتی این رو علی جان و از صمیم قلب آرزو دارم که این رؤیای شما به واقعیت بپیونده… متأسفم که به این موضوع اعتراف میکنم که با این شرایط احمقانهای که پیش اومده، هر جوری که حساب میکنم میبینم که الف نون از جنگ قابل تحملتره… ولی خوب، ظواهر امر یه چیزایی دیگهای رو میگه…
ببین حاجی! شما در این معادلات به هم ریخته فقط معادلات اون طرف رو دیدی و چند تا متغیر این طرف قضیه رو نادیده گرفتهاید:
۱ـ شور انقلابی مردم! از آن شورها که توی شیشه میاندازند و یه من سرکه هم روش که خوب جا بیفته! از همونا که تمرگیدن تو خونه و پای صحبت اون یارو مو دمب اسبیه نشستن…
۲ـ عقلای نظام. همونا که ترتیب چندین تبار انقلابی پرشور رو همون اول انقلاب دادن!…
۳ـ دستمال یزدی… از همونا که تا حالا باهاش چندین سال پروندهی هستهای رو به درازا کشوندن…
۴ـ فقه پویا… از همونا که امروز میگه یه چیزی حرومه فردا میگرده و تحقیق میکنه میبینه از شیر مادر حلال تره!!!… و الخ.
و البته شما یه پیشبینی داشتی: اسرائیل. منم یه پیشبینی داشتم سال قبل: بنگ!!! یادت هست؟ تو وبلاگ نوروزی پارسال نوشته بودم و پیشبینی بنگ واسه امسال!!! حالا ببینیم کدومش درست در میاد… بعد از این قضایا اگه زنده موندیم یه شام تو غروب (!!) مهمون من یا تو…
لیشام: غروب رو خوب اومدی فرزام جان 🙂 قابل توجه داش اویس P: امیدوارم که هیچکدوم از این پیشبینیها درست در نیاد 😐 نه اسراییل و نه آمریکا و نه هیچ کوفت و زهرمار دیگهای…
لیشام آقای برادر!
حق کاملا با شماست. البته این روند از مدتها پیش شروع شده بود و محض اطلاع بیشتر (در واقع نگرانی بیشتر) عرض کنم که قضیه حتی از بد هم بدتر است. نقشهای که برای ایران کشیدهاند بیشتر از یک حملهی هوایی محدود میباشد و بنا بر برخی روایات احتمال حملهی هستهای پیشگیرانه به ایران هم وجود دارد. آمریکا با داشتن زرادخانهی عظیم سلاحهای هستهای به دنبال شکستن تابوی استفاده از آنها میباشد و حتی طرحی هم به همین منظور از سال قبل به تصویب کنگره آمریکا رسانیده شده است مبنی بر اینکه آمریکا حق دارد به منظور دفاع از خود و متحدان خود به کشورهایی که عضو باشگاه هستهای نیستند حمله پیشگیرانهی هستهای بنماید. همه میدانند این گونه مقدمهچینیها به کجا قرار است خدای نکرده ختم بشود.
لیشام: جناب روزبه خان برادر! به خوب نکتهی تلخی اشاره کردی. به نظر من هم قصهی ایران، فرصت خیلی خوبیه واسه شکستن این تابو ولی باز هم معتقدم که اگر هم حملهی هستهای هم رخ بده، باز اسراییل طلایهدار داستانه. آمریکاییها باید خیلی احمق باشن که در کنار هیروشیما و ناکازاکی، نطنز رو هم بخوان تو افتخاراتشون لیست کنن. از طرف دیگه، اگه این افتخار احمقانه نصیب اسراییل بشه، به نظر میرسه که روابط اعراب و اسراییل تا حدود خیلی زیادی بهبود پیدا کنه…