فرض میکنیم که شما واسه اولین باره که یه گلخانهی خیاردرختی زدین 🙂
همینطور تعداد زیادی دوست خوب دارین که همهشون دوست دارن بیان واسه یه بار هم که شده اون گلخونه رو ببینن 🙂
از طرف دیگه سلطانتون رو هم فرستادین مرخصی و حتماً باید خیارها رو فردا بچینین و گر نه همهشون رو باید سالاد کنین 🙂
و همین طور فرض میکنیم که شما… 🙂
اون وقت شما چی کار میکنین؟…
هااااااا…
اون وقت شما یه تور خیارچینون میذارین که هم ملت بیان گلخانهی شما رو ببینن، هم خیاراتون رو به موقع بچینین D:
تازشم! کلی دور هم بودین و خوش گذروندین 🙂
بعضی از عکسهاش رو اینجا گذاشتم.
Khiyarchinoun-850107 |
از همهی عزیزانی که تشریف آورده بودن تشکر میکنم، به خصوص از خواهر عزیزم گلاویژ که با از جان گذشتگی وظیفهی پشتیبانی رو بر عهده گرفتن. جداً خیلی خوش گذشت. جای دوستانی رو هم که سعادت همراهیشون نصیب حقیر نشده بود هم در همین جا اکیداً خالی اعلام میکنم. ایشالا تورهای بعدی.
دوست داشتم خیلی مفصلتر بنویسم؛ متأسفانه فعلاً دل و دماغ پرنوشتن رو ندارم. گفتم اگه دیرتر هم بنویسم، ممکنه که دیگه حال نوشتنش رو نداشته باشم. علیالحساب همین رو داشته باشین تا بعد…
بابا با معرفت میگفتی ما هم بروبچ رو ور میداشتیم میومدیم خوب. جای ماخالی… تازه یکی هم باشه طلب ما
لیشام: ایشالا دفعات بعدی محمد جان 🙂
امروز میخواستم وبلاگمو آپ کنم دیدم هاست بازی درآورده. حالا فعلا تا درست شدن مشکلش علیالحساب اینجا آپ میکنم!! D: اشکالی که نداره؟؟!! یه شعر از سیمین بهبهانی سروده به مرداد ۵۵: ز شب خستگان یاد کن… شبی آرمیدی اگر… سلامی هم از ما رسان… به صبحی رسیدی اگر… به حجت در این داوری… ز دوزخ نشان میدهم… به دعوی خوش باوری… بهشت آفریدی اگر… کجا میکند چارهای… شبی بر ورقپارهای… ز خورشید انگارهای… چوطفلان کشیدی اگر؟… به پرواز رای آمدت… افق زیر پای آمدت… دو انگشت در این قفس… به سویی پریدی اگر… بنوش و بشو دست و رو… کریمانه پر کن سبو… سخن آنگه از آب گو… سرابی ندیدی اگر… بدین خالی آسمان… میفروز خورشیدسان… به پندار و وهم و گمان… چراغی خریدی اگر… مرا تارتار عصب… گدازد به دردی عجب… تو زان کو کناری نسب… غباری کشیدی اگر… منم چنگ ناساز تو… نه یکدم همآواز تو… سراپای نومیدیم… سراسر امیدی اگر….. شرمنده لجم گرفته بود باید یه جا مینوشتمش! این بزرگواری شما آدمو جری میکنه دیگه ,)
لیشام: ممنون از این که سایت حقیر رو قابل دونستید ریرای عزیز 🙂
http://haloscan.com/tb/mollah/114434842761048803
میبینم که همه رو سر شوق آوردی!! دست مریزاد استاد گرانمایه.. در ضمن میبینم التفات زیادی به اینجانب حقیر در سایت معظم لیشامز داتز کامز و فلینکرزچ داشتهاید!!! سپاسگزارم و امیدوارم دوستان قدر دوستان بقول پریسا گل دور و بر خودشون رو بدونند که یافت مینشود در این روزگار.. به امید شاد بودن همه دوستان گل.. زت زیاد
لیشام: درود بر اویس عزیز 🙂 ماااااچ… بوووووس… این گفتم تا بدونی که اکیداً قدر دوستان گلی مثل شما رو میدونم 🙂 هر چند به همین ماچ و بوسههای خشک و خالی، البته اگه قابل بدونید P: سر شوق اومدن دوستان هم از لطافت طبع خودشونه و گر نه در بین رفقا کمذوقترین و کمشوقترینشون صاحب همین قلمه… لحظه شماری میکنم واسه دور هم بودن بعدی…
آدرس مرکز کجاست؟
ممنون ولی اون نفر چه جوری با شما تماس بگیره؟
لیشام: اون نفر زحمت میکشه میره به صفحهی تماس با من و اونجا یکی از راههای پیشنهادی رو انتخاب میکنه… یه راه دیگه هم که زحمتش بیشتره اینه که یه توک پا بیایین مرکز، حضوراً در خدمتتون هستم…
ضمن عرض ارادات خاصه به آستان حضرتش مطلع میکنیم که تقبل هر گونه حل و فصل و بحث و جدل و کش و مکش و غیره ذالک را حقیر مینماید. فلذا اگر یافت شود کسی که مشتری این بازار باشد بی فوت وقت با هماهنگی جناب اخوی و امر ایشان در خدمتیم.
لیشام: غلامم اخوی… اگر هم بشیم، حقیرتر از این نمیشیم… مبین حقیر گدایان عشق را کاین قوم ـ شهان بی کمر و خسروان بی کلهند…
درود لیشـام گـرامی آقا ایـن که گـفتـی هـمون نیـست که میگن در خـونهی هـمه میخـوابه؟؟ حالا بالاخـره بــزودی مـام دعـوتـیم یا نـه؟ ریرا رو هـم با خـودم میـارمـاااااااااا شـاید هـم اون مـن رو با خـودش بـیاره خـدمـت خـانـم والـده و خـواهـر خـانـومتون سلام مـخصـوص مـن رو بـرسـون که بـنـویسـندم تـو لیـست مـدعـوین مـحـترم در ضـمن بــزودی کادو چـی مـیخواهـی؟
لیشام: ای بابا کیانوش جان! ما نوشته بودیم که داریم بدبخت بیچاره میشیم و مثلا درد دل گفتیم بعدش شوما هم میآیین قاطی اونوریها و دور از جون هیزم به این تنور میریزین!!! باااااشه… باااااشه… گذشته از این حرفا بای دیفالت شما و ریرا جزو مدعوین محترم و خاص هستین، حالا چه خبری باشه، چه خبری نباشه… فوقش میشینیم دور هم، خیارخورون! ,)
متشکر از دعوت مخصوصتون لیشام جان! اما یه مشکلی وجود داره اونم اینکه میترسم در کار سنگین و امر خطیر “نظارت بر امور”! با “خانواده”ما به تفاهم نرسین!! چون ایشون احتمالاً کار دیگهای دوس ندارن انجام بدن! و به محض اومدن (گیرم که افتخار حضور بدن!) باید این مقام بهشون تفویض بشه!… پس ایشالا هر وقت تونستیم ایشونو حل کنیم اساساً خدمت میرسیم! امیدوارم تا اون موقع شما یه مزرعهی خوشگل ساخته باشین!
لیشام: ارادتمندیم ریرا جان!… فقط از طرف بنده حضور خانوادهی محترم بفرمایین که خوش نداریم کسی پا تو کفشمون کنه، لذاااا تفویض بی تفویض!! مگه نظارت الکیه… دیوموندش، شوما هم بپایین وقتی دارین ایشون رو حل میکنین، اشتباهی تو اسید حلش نکنین، هر چی باشه بهمنی هستن، گناه دارن بالاخره ,)
سلام. سال نو مبارک. به امید سالی پر محصول و با برکت و سرشار از سلامتی و موفقیت و شادی.
لیشام: ممنون مریم عزیز 🙂 برای شما و خانوادهتون هم سالی سرشار از نیکی رو آرزو دارم. شاد باشید
اگه کسی ازت کمک بخواد در این زمینه تجربیاتت رو در اختیارش میذاری؟؟
لیشام: حتماً… گمونم که پیش از این هم چند باری گفته بودم این مطلب رو که تمام تجربیاتمون رو در این حوزه بدون هیچ چشمداشتی در اختیار دوستان میذاریم 🙂
It is great man! It seems you are doing very well in this job! Thanks God. It is really great to have such a wonderful business. You know, I am still dreaming of a simple-cosy-smoky Cafe, which I had plan to have in Asalem. Khodayar knows about it. Frankly, what you have started, is giving me more hope and enthusiasm to think about my dream-Cafe more seriously. Norouz et pirooz, shaad o salamat baashi. H N
لیشام: بسیار شنگول و خوشحال شدم وقتی دیدم که برام کامنت گذاشتی و نمیدونی که با چه ذوق و شوقی خوندم کامنتت رو… من هم امید دارم که هر چه زودتر رؤیای اون کافهی دنج و دودی رو به حقیقت پیوند بزنی… چند باری با خدایار راجع به یه سفر کوتاه به هند صحبت کردیم، امیدوارم که سفرمون با راهافتادن کافهی تو همزمان بشه… سال خوبی رو برات آرزو دارم. شااااد باشی آرمان عزیز
سلام جیگر… آقا ما نبودیم کلی دسته جمعی به هم حال دادینا!!!… ای دودرا!!… شاد باشی… برنامه بذاریم ببینمتون در سال جدید
لیشام: درود بر فرزام خارجه رفته… غرض از اون کامنت این بود که شما دیگه از این حرفا نزنین که ظاهراً افاقه نکرد… آقا جون! اکیداً به شما اطمینان میدم که همهی ما عمیقاً به یاد حضرتعالی بودیم و جای شما رو مکرراً خالی نمودیم 🙂 باز یه تور خیارچینون دیگه میذاریم و از شما هم به طور خاص دعوت میکنیم، خوبه این جوری؟
سلام خواستم عرض کرده باشم، همیشه در خدمتیم!
لیشام: خدمت از بندهست خدایار جان! خیلی بزرگواری فرمودین اون روز و تشریف آوردین، زحمت بچهها افتاد گردن شما، ممنونم. ایشالا زحمتهای بعدی P:
I am soooooo happy for you. this was a great job dear Lisham. why cant you teach other youth aroud you to be so creative? any way I dont know why I always think you have got long hair. So what are you gonno do with them? have u got customers already? the boxes look so great that I suggest some exports.. don u think it could be good? have fun and keep doing great.
لیشام: دو ماهی میشه موهام رو کوتاه کردم… دیگه حوصلهام داشت سر میرفت ,) هنوز با صادرات خیلی فاصله داریم، حالا حالاها باید خیار بکاریم تا دستمون بیاد که سیستم چه جوریاست…
سلام، راه طولانی از ابتدا تا خیارچینون بود ولی واقعـاً خسته نباشید خیلی ثمرهاش زیبا شده برکتتون روزافزون
لیشام: ممنونم از شما 🙂
از اول عـید هـی بـهانـه ایـران رو گـرفـته و حـداقل ۴ بـار تـلفـن زده بـه مامان بـزرگ و دختـرخاله و پـسرخـالهاش… گـزارش شـیرینکاری هـای روزانه رو داده D: اگـر جـریان مـزرعه خـیار رو بـدونه که دیـگه واویلا… ،)
agha ishalla ke poole khooby ham dashte bashe karet. be khodayar ham inja salam mikonam. movafagh bashy
لیشام: درود بر کامران عزیز! میبینم که از بلاد کفر، دنیا رو خیلی قشنگ میبینی D: بابا جون، چه کشکی، چه پشمی… شانس بیاریم سر به سر میکنیم… با این حال شما دعا بفرماین که اکیداً محتاجیم
رئیس اگه ما رو هم خبر میکردی میومدیم کمک! (البته برای خوردن و بردن) عکس بچهها خیلی خوب شده. امیدوارم موفق باشی. راستی این طرح توجیهی چی شد؟
لیشام: درود بر عباس عزیز، قدم رنجه فرمودین سر زدین به کلبهی درویشی ما… ایشالا دور هم بودنهای بعدی… در مورد طرح توجیهی هم به شما ایمیل میزنم، شرمنده، اتصاع ضد مافوق، بد دردیه D: این چند وقته هم گریبون ما رو گرفته ,)
عـجـب گلخـونهای… عـجب دوسـتان مـهربـانی… ریرا جـان خـودم یـه مـزرعـه گـوجه مـینیاتـوری درسـت میکـنم بـیا ایـنجا بـاهـم دوتـائی گـوجـه فـرنگی میکَـنیم، دل بـقیـه آب بـشه… راسـتی لیشـام گـرامی، عـکسهـا هـم قـشنگ بـودن ،)
لیشام: نکنده دلم آب شد 😛 میبینی دل ما چه نازکه کیانوش جان! میخواستم بهت اطمینان بدم که دل ما یکی نافرم میسوزه… جای شما و پانتهآ هم مثل باقی دوستان عزیز ما خالی بود…
bazam ma faghat nesfol eishesho bayad hazm konim dige! bashe eybi nadare haminam ghanimate! naa shokri nemikonim! 🙂 shad bashin hamishe dore ham. ba salame makhsoos khedmate gelavizhe aziz ke nadide behesh eradat daram ,)… farsi nadashtam bebakhshid!!
لیشام: شما که خودتون میدونید ما نسبت به سرکار عمیقاً ارادتمندیم 🙂 شوما امر بفرماین یه تور خیارچینون مخصوص شما و خانواده میذاریم 🙂
خیارچینی تجربه جالبی بود و کلی کیف داشت، ممنونم! (تازه کارای عجیب و غریب خیلی هیجان انگیزه، با وجود این که اعتماد کردن یه کمی سخت به نظر میآید! ،))
لیشام: امیدوارم که خوش گذشته باشه، بنده که بسیار خوشحال شدم از آشناییتون 🙂
سلام، جای باصفا، دل بیریا، دوستان گلی دارید، ایول 🙂
لیشام: دل بیریامون از سر صفای دوستان گلمونه (; ممنونم پریسای عزیز، از بابا و مامان هم از طرف من خیلی تشکر کن. ایشالا دور هم بودنهای بعدی…