فردا به حسن روحانی رای خواهم داد.
برای مردمی ـ که به هر دلیل ـ در تمام حرکتهای تاریخیشان، نیازمندِ حضورِ پیشوایی بودهاند که در سایهاش، آگاه و ناآگاه، سینه چاک کنند و علیه جور و ظلم زمان بشورند، هر بهانهای که بتواند بارقهای باشد برای فراگیری این آموزهی اجتماعی که شوریدن هم باید آداب داشته باشد تا نتیجهاش نشود فقر و جهل و فساد و دیکتاتوری، خجسته و مبارک است، خاصه وقتی که آن بهانه، تمرین و مشقی باشد بر خیلی چیزهای دیگر.
انتخابات، حتی در معنای حداقلی که فقط صورتی داشته باشد که ملت بیایند برگهای بنویسند و در صندوق رای بیاندازند و نهایت امر، حاکمان قرائت خودشان را از آرا داشته باشند نیز از بهترین فرصتهاست که مردم، چه در رای دادن و چه در رای ندادن، حرکتِ جمعی بر پایهی تصمیمِ حزبی و صنفی را تمرین کنند. فرا بگیرند که به صرفِ وجودِ پشتیبانیِ احزاب و اصناف ـ حتی به همین دست و پا شکستگی که اکنون هست ـ از شخص خاصی، جایی باید به کسی رای داد و پشتاش ایستاد که ممکن است دلخواهشان نباشد؛ و در سطوح پایینترِ آگاهیِ اجتماعی، فرا بگیرند که غیرت و تعصب فردی، زمانی اثربخش است که در یک هویت بزرگتر بگنجد.
تنها دلیل من برای رای دادن، سهیم بودن در یک حرکت صنفی است. کنارهگیری عارف، بیانیهی خاتمی، صحبتهای هاشمی، بیانیهی روحانی و موضعگیریهای افراد مختلف فرهنگی و سیاسی ـ خاصه عزیزان در بند ـ تصمیمِ لرزانام را محکم کرد.
پ.ن.
دلگیری چند ساله و بغضی که این چند روز بارها ـ از یادآوری صحنهها و عکسها و نوشتههای اتفاقات چهار سال پیش ـ در گلویام ترکید، توان از من بریده بود که بتوانم پیش از این به جمعبندی برسم برای رای دادن یا رای ندادن.
در مجموع، دلایل عزیزانی که بنا را بر عدم شرکت در انتخابات گذاردهاند را غنیتر یافتم اما از همان منظر که عرض شد، حرکتِ تحریمِ انتخابات به خصوص با توجه به مختصاتِ این چند روز، خالی از هویت صنفی و حزبی است و تنها به همین دلیل، آن را در شاکلهی فعلی، موثر نمیدانم.
اشارهام به احزاب و اصناف به قدر درکی است که جامعه از آن دارد، به قدر مجالی است که حکومت برای ظهورش میدهد؛ ولی در هر صورت وجود دارد و پنهان و آشکار مردم با آن تعامل میکند. مثلا ملت به آن میگوید اصلاحطلبان بدون آنکه مرز مشخصی برای آن داشته باشد و رهبر اصلاحطلبی را خاتمی میداند در حالی که به معنای واقعی، اصلا حزبی نیست. خاصه اینجا که نام حزب و صنف کافی است که حاکماناش کهیر بزنند.
من رای ندادم اما این روزها هرروز اخبار گوش می کنم. منی که شش هفت سالی بود گوش نمی کردم که اعصاب نداشتم.
اخبار این روزها هرروز پر است از سورپرایز. لغو فلان مصوبه , تاکید بر فلان فراموش شده , تغییر فلان مدیر, و امروز پیمانکاران نظامی ! گویا انها که رای دادند به این آشیخ (!) حق داشتند! دارم کم کم قبول می کنم که اشتباه می کردم!
han rasti pishsakhtesaz ghorbati dokhtare ya pesar? mikhad aroosam beshe!
ای بابا!!!