شهید زنده، مهدی غلامی

۲ دی ۱۳۸۴ | دسته‌بندی‌نشده | ۵ comments

دیروز صبح طی یک فقره کوه‌پیمایی، دیداری تازه کردم با دوست قدیمی، شهید زنده، حضرت مهدی غلامی (رحمه الله علیه).

ایشون قرار بود که با اون هواپیمای C130 نفرین شده پرواز کنه. همونی که سقوط کرد و صد و خرده‌ای آدم نفله شدن. تا پای هواپیما هم رفت، ولی پرواز نکرد. شش تا از هم اتاقی‌هاش رفتن و بالطبع، مردن. هیچ‌وقت دوست ندارم که جای اون بودم. خودش می‌گه که: تا سه روز هنگ کرده بودم! خوب حق هم داره! شاید اگه ما بودیم، کارای دیگه هم می‌کردیم…

۵ Comments

  1. مهدی

    نمی‌دونم از اینکه زنده‌ام تا دوباره کامنت بذارم خوشحال باشم یا… به هر حال الان دیگه می‌خوام به گفته شاعر این شعر عمل کنم که: ز وصل روی جوانان تمتعی برگیر…. که در کمین گه عمرند قاطعان طریق

    لیشام: مرسی از این که سرزدی مهدی عزیز ولی به حکم ارادتم به حضرت‌عالی و همچنین حضرت حافظ ناچارم بیت مذکور رو یه بار دیگه این جا تکرار کنم که: ز وصل روی جوانان تمتعی بردار ـ که در کمین‌گه عمرست مکر عالم پیر. خوشحال شدم مهدی جان

    Reply
  2. خدایار

    هی من می‌گم: ای شهیدان راه وطن! درود، درود، درود درود درود درود دوددورودودود. شماها بگید نه

    لیشام: :)) خوب بود خدایار جان… ولی آخه من کی گفتم نه؟

    Reply
  3. مژده

    هی سلام لیشام… از این به بعد یه مطلبای بنویس که آدم کامنت گذاشتنش بیاد!!

    لیشام: هی سلام مژده… چشم. دیومندش، حقیر مگه زورتون کردم که بکامنتید!… در هر صورت ممنون

    Reply
  4. rira

    عجب!… گاهی فراموش می‌کنم که فراموشی هم نعمت بزرگیه!…. اگه نه زندگی چه وحشتناک می‌شد…

    Reply
  5. کاوه

    این حقیر از آستان آن حضرت منورالفکر تقاضای عاجل دارم که لیستی از موارد نفرین نشده موجود در آحاد این سرزمین نفرین شده تهیه فرمایند. مطمئناً آسان‌ترست از مصرف توجه و تفکر در باب مسایل نفرین شده. علی الخصوص حالا که آن‌چه را به عنوان کاریکاتور مضحک می‌یافتیم در لباس واقعیتی بسیار راستکی تغذیه پاچه‌مان را تهیه می‌بیند!

    Reply

Submit a Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *