کاهش تورمی

۲ تیر ۱۳۸۶ | اجتماعی | ۹ comments

پول دست ملت مثل آب راهش را پیدا می‌کند. هر چه دولت بیاید و راه آب ببندد که از سو نرو، از آن سو برو، دست آخر سوراخ‌هایی درست می‌شود که ملت ورای هر چه قانون است، سود پول خود را از آن‌ها بیرون بکشند. حالا اگر دولتی داشتیم که مقتدرانه ضمانت‌های اجرایی قانون‌های تولیدی خود را هم داشت، می‌شد گفت که تعداد آن سوراخ‌ها هم کم‌تر می‌شد؛ ولی کارنامه‌ی مملکتی، سابقه‌ی خوبی ثبت ندارد.

این که دولت می‌آید به زور چوب لای چرخ نظام مالی مملکت می‌کند و نرخ بهره را دستوری پایین می‌کشد، بالاخره پول ملت که منتظر دولت نمی‌ماند تا به سود برسد. پول هم به عنوان سرمایه، خودش قیمتی دارد، اجاره‌ای دارد که قیمت آن را نظام بازار است که می‌فهمد و تعیین می‌کند. کشوری که توان تولیدش بالا نیست، صنعت قوی ندارد، طبیعی است که سرمایه‌اش هم صرف تولید و صنعتش نمی‌شود. در این وضعیت، پول، سودش را جای دیگری جستجو می‌کند. می‌رود در چرخه‌های مالی دیگری می‌چرخد. می‌رود و مثلاً گردونه‌ی سوداگری را پر و پیمان می‌کند.

به نظرم اتفاقی که سال پیش افتاد و نرخ سکه طی یک هفته سر به جهنم برد و به دویست رسید، فقط حاصل افزایش قیمت طلا در بازارهای جهانی نبود، بلکه مهم‌ترین عاملش همین کاهش دستوری نرخ بهره بود. بازار پول، باهوش است. زنده است. می‌فهمد چه زمانی کجاها نفعش بیش‌تر می‌شود. همین که دید دیگر بانک آن سودی را نمی‌دهد که باید، می‌آید سکه می‌شود، می‌آید دلالی می‌کند، می‌آید خودش را ولو می‌کند روی مسکن.

با این کاهش دوباره‌ی نرخ بهره‌ی بانکی، اتفاق‌های مشابهی تکرار خواهد شد.

احتمال دارد به رغم رکود، بازار مسکن باز هم شاهد رشد تورمی قیمت‌ها باشد.

احتمال دارد که بازارهای کاذب تقویت شود؛ به خصوص بازارهای دلالی و سوداگری یا قاچاق.

احتمال دارد که بازارها و حرفه‌های نامتعارف و جدیدی شکل بگیرد که تا به حال در تصور هیچ‌کس نمی‌گنجید.

احتمال دارد که موج مهاجرت، بخش وسیع‌تری از جامعه ـ به لحاظ تحصیل یا توان مالی ـ را در بر بگیرد.

و صدها و صدها احتمال دیگر.

تخصصی در حوزه‌ی اقتصاد و مسایل پیرامونی آن ندارم و این چیزهایی که نوشتم صرفاً حدس‌هایی هستند از تخیل گاه و بی‌گاه من. دوست داشتم مقاله‌یی علمی در مورد عواقب احتمالی کاهش دستوری نرخ سود بانکی بخوانم ولی به یاد ندارم که این چند وقت چیزی دیده باشم. اگر کسی لینکی، آدرسی دارد، ممنون می‌شوم به من نیز معرفی کند.

۹ Comments

  1. من ِ دروغین!

    فقط فکر کن مسکن از این هم بخواد گرون‌تر بشه، چی می‌شه دیگـــه!!… کار ایران با خداست! مگه نه من که چشمم آب نمی‌خوره ملت همیشه در صحنه توانایی انتخاب درست داشته باشن… تو این دوره زمونه ایران بمونی یه جور بدبختی بری تو غربت یه جور دیگه…

    لیشام: و از این هم گران‌تر خواهد شد. می‌گویی نه؟ بمان ایران و تماشا کن…
    و البته آن تکه‌ی آخر حرف شما هم بددردی‌ست…

    Reply
  2. کاوه

    فرزام جان از کجا می‌گویی که برنامه مدونی در کار نبوده؟ یک تئوری به مغز ما رسید. خودش رسید. تو هم گوش کن شاید خیلی نامربوط نباشد. می‌شنویم که اوضاع اقتصادی خراب است. سؤال این است که برای چه کسی؟ جواب این نیست که برای همه، اما نه به آن دلیلی که تو الآن فکر کردی. البته دروغ چرا! آن دلیل نصف قضیه است. مردمی هستند که الآن دستشان به گوشت نمی‌رسد. قبلا هم نمی‌رسید و دارند در ماتحت خط فقر عروسی‌های‌شان را بجا می‌آوردند. به نظر تو آیا اوضاع اقتصادی بد بر آن‌ها فشاری وارد می‌کند؟ نه! آن‌ها خوشی‌شان به باد بند است! آن‌ها به هر دلیل ـ اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، بی‌فرهنگی، مذهبی، خرافی و غیره و غیره ـ از تحلیل معنای زندگی در حدی که من و توی قشر متوسط بلدیم ناتوانند. یک احمقی اگر برود در دهات‌شان و نفری ده هزار تومان بدهد، عموی خداست! قشر دیگری که فشار بر آن‌ها نیست را هم که خودت به درستی گفتی. همان‌ها که اگر تورم ده برابر این هم بود، امورات‌شان می‌گذشت چون ـ چه مذهبی‌نماهاشان و چه فکل کراواتی‌هاشان ـ منافع آن‌ها عین روابطشان و روابطشان عین منافع آن‌هاست! پس این وسط کدامین قشر از بین می‌رود؟ قشری که به واسطه فرهنگی توانایی اندیشیدن دارد و شرایط اقتصادیش نیز بر اساس سیستم دست‌مزدی است و خیلی با روابط بالا و پایین نمی‌شود یعنی قشر متوسط! قشر متوسط تنها قشری است که می‌تواند تاثیر گذار باشد. تنها قشری است که گرایشات فکری دارد و حتی تنها قشری است که مذهب دارد. اگر این لایه از اجتماع از بین برود ـ تو بگیر له شود ـ دیگر خطری یک حکومت توتالیتر را تهدید نمی‌کند. فراموش نکن که هنوز بزرگ‌ترین پشتیبان این سیستم همان توده در هم پیچیده عوامند که رای دادند و حالا هم در زیارت‌بازی‌ها و شعار ول دادن‌ها میدان‌داری می‌کنند. از این است که من هیچ آینده روشنی برای این سرزمینی که سده‌هاست با ادرار شتر آبیاری می‌شود نمی‌بینم. خودم هم دارم خودم را راضی به رفتن می‌کنم و هر چند سختی‌هاست که در راه می‌بینم و از آن سخت‌تر برایم رها کردن نتیجه چندین ساله‌ام در زندگی‌ست. با این حال دارد هر روز بیش‌تر باورم می‌شود.

    Reply
  3. فرزام

    مشکل اینه که این رفیقامون هر چی به ذهنشون می‌رسه زرتی می‌ذارن رو خبرگزاری! بعد هم فرتی اجراش می‌کنن. تا می‌بینن گند زدن ییهویی جمعش می‌کنن. در واقع ظاهراً هیچ اتفاقی نیفتاده! همه چی برگشته به روال سابق… اما گند زده رو که نمیشه به […] برگردوند…! می‌شه؟
    عین افزایش حقوق بی‌دلیل کارمندا توی سال قبل. وقتی تورمش ایجاد شد لغوش کردن. اما تورم که برنگشت!!
    عیناً همینه در مورد بنزین. همیشه اول سال یه بار به همراه همه تورم‌های دیگه بنزین هم عین بچه آدم قیمتش اضافه می‌شد. حالا این حضرات دو سال افزایش ندادن. تورم که مثل هر سال سر جاش بود.
    امسال هم به جای اول سال گذاشتن دو ماه بعد. نتیجه این که یه بار تورم امسال + یه بار تورم جدا به خاطر کارت سوخت + یه بار دیگه تورم به خاطر سهمیه‌بندی + یه بار به خاطر چرند گفتن یکی و دوباره به خاطر مزخرف گفتن یکی دیگه و الی آخر…!!!
    خداییش اگه یکی با برنامه مدون اومده بود پدر مردم رو در بیاره به این خوبی موفق نمی‌شد…

    Reply
  4. خدایار

    ممنون کاوه، چه قشنگ گفتی حکایت ما رو

    Reply
  5. کاوه

    هم‌چنان زمزمه مأیوسانه‌ام را تکرار می‌کنم برای تو که اول زندگیت است: از ایران برو. اگر می‌توانی برو. خاکش که همه جای دنیا هست. اما درباره آن‌چه روی خاکش است؛ چیزی برای تو ندارد و امثال تو را نمی‌خواهد و احتیاجی هم ندارد. دل هیچ‌یک از این مردمان نه برای تو و مثل تو می‌سوزد و نه تنگ می‌شود. اگر نه، ساکت باش و بپوس. مثل ما و همه.

    Reply
  6. کیانوش

    لــیشـام جـان یه ســری به وبلاگ نـیاک که مـتعلق به آقای دکـتر احــمد ســیف است بزن حـتمن اون جا چـیزی در این رابـطه پیدا می‌کـنی، ایـشون استاد اقتصاد هـستن در انـگلستان و خیلی در رابـطه با اقتصاد ایران مـطلب دارند

    Reply
  7. نیکوبیان

    لیشام جان زندگی در ایران یعنی دلهره ولی…

    لیشام: ولی جمالتو عشقه P:

    Reply
  8. شیپورچی

    با سلام. لیشام عزیز، به نظر بنده ما از زندگی عقبیم و تا زمانی که قوی نشویم این هوووووووووا، دهان‌مان با این تغییرات گاه و بی‌گاه آسفالت می‌شود. باید چیززززززززی شویم که توپ هم نترکاندمان!

    Reply
  9. خدایار

    سلام، باز هم سیاسی نوشتی که! مگه قرار بود وضعیت این مملکت رو به بهبود باشه؟

    Reply

Submit a Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *