با بوی پاییز تب میکنم. مینشینم زیر درختهای باغ انار و تب میکنم. و دلم میخواهد بنشینم خیس شوم زیر باران و با خدایار برویم قدم بزنیم و ساعتها هیچ حرفی نزنیم. و گاه زمزمه کنیم آوازی را و گاه چشم بدوزیم به رقص برگهای زرد و سرخ و صدای خشخش آنها و دست بکشیم به صورت باد و ساعتها هیچ حرفی نزنیم. مینشینم زیر درختهای باغ انار و آن طرفتر کودکی سر میخورد و گلی میشود؛ اما گریه نمیکند. خدا میآید کمی نزدیکتر مینشیند و آسمان هم مثل ما، تب میکند …
آتش عشق تو در جان خوشتر است
جان ز عشقت آتشافشان خوشتر است
هر که خورد از جام عشقت قطرهای
تا قیامت مست و حیران خوشتر است
تا تو پیدا آمدی پنهان شدم
زان که با معشوق پنهان خوشتر است
درد عشق تو که جان میسوزدم
گر همه زهر است از جان خوشتر است
درد بر من ریز و درمانم مکن
زان که درد تو ز درمان خوشتر است
مینسازی تا نمیسوزی مرا
سوختن در عشق تو زان خوشتر است
چون وصالت هیچکس را روی نیست
روی در دیوار هجران خوشتر است
خشکسال وصل تو بینم مدام
لاجرم در دیده طوفان خوشتر است
همچو شمعی در فراقت هر شبی
تا سحر عطار گریان خوشتر است
امروز به زمزمهی این غزل از خواب بیدارم کردند … پایدار باد شادیشان …
سلام. از آشنایی با وبلاگ لیشام خوشحالم. میشه منبع اینترنتی شعر/اشعار خیام رو ـ در صورت وجود ـ لینکش رو ایمیل کنین؟
..ببین عزیزم خودم به دادت میرسم!!!نمیذارید درسته!!چون: در اصل همان نمیگذارید بوده که به حذف گاف در زبان عامیانه ی خودمانی به این حال و روز در آمده یا درش آورده اند!!!البته اینکه مطمئن بودید به آن صورت سوم نیست هم بسی جای شکرش باقی میباشد!! اگر شما هم مثل ما به جای بلاد کفر در بلاد گل وبلبل زیستن میکردید این مشکل الان مرتفع بود!!!!!!
انگار نـمیذارید درسته !؟!؟!؟؟!؟! یا همون نـمیزارید ؟!؟!؟!؟ یـکی به داد مـن بـرسه.. میـگن کلاغ اومـد راه رفـتن کـبک رو یاد بـگیره.. مال خودش هـم از یادش رفـت.. | الـبته مـطمئـن هـستـم که نـمیظارید نیســت ! | :))))))
…سلام…و….فقط همین!!شاد وپاینده باشی…
درود لیـشام گـرامی…. مـن هی میام این خاطرات خوش گـذشته و دوران خوب کودکی رو فراموش کـنم تا شایـد از گـذشتـش کـمتر حـرص بـخورم… اما شـماها نـمیزارید که !!!! … یادش به خـیر روزهای بی خـبری و بی خـیالی.. که چـه زود گـذشـتن….!!! … و افـسـوس……. اومدم بگـم که طـبق اوامر شـما عـمل کردیم و درسـت شـد.. الـحق کـه کار مـبارکت درسـته ،)
راست می گی….انتظار خواهیم کشید آن لحظه هایی را که قبلا نیز زیسته ام.