کِرممان گرفت این اول سالی، به رغم عادت مألوف که به عرضِ ادب و شادباش گویی سالِ نو و جشن نوروز خلاصه میشد؛ زیر آبِ لامپ کممصرف را هم بزنیم 🙂
بله عزیزان درست خواندید: لامپ کممصرف!
الان ربطش را میگویم.
دو سه سالی پیش حسب فرمایش والدهی محترم، من بابِ عمل به امرِ خیرِ صرفهجویی و تصمیم ایشان به تغییر لامپهای منزلِ پدری از رشتهای به کممصرف، گشتی زدیم در بازار و چشممان حیران شد از تنوع لامپهای خارجکیِ اسرام و امران (!) و تفاوت نه چندان زیاد قیمت آنها با لامپهای تولید داخل.
آن موقع، دنبال چرایی داستان نبودم و البته برایم مهم هم نبود تا آن که چند وقت پیش، اتفاقی و طی یک جلسهی کاری یک چیزهایی دانستیم.
ماجرا از این قرار است: تغییرِ روندِ تکنولوژیِ تولیدِ روشنایی به ال.ای.دی؛ مشکلاتِ زیست محیطی و مسایلِ بازیافتِ لامپهای کممصرف و نهایتاً تغییر استانداردها.
و نتیجهی تبعی این مسایل و تغییرات: پر شدن بازارهای کشورهایی مثل ایران از محصولات انبار شدهی کمپانیهای مذکور و غیر قابل مصرف در بازارهای بلاد راقیه.
البته دلیل اصلی زیر آب زنی، چیز دیگری است به نام «الکتریسیتهی کثیف» که توضیحات بیشتر را در این فیلم میتوانید ببینید.
دیدم که داشتنِ آرزوی شادی و کامیابی برای عزیزان، بیوجودِ تندرستی، عینهو زنبورِ بیعسل است. همین شد که گفتیم توأمان این که آرزوهای خوب خوب میکنیم یک چیزی هم بگوییم بلکه کمی تندرستتر ببینیمتان تا پایان سال إن شاء الله.
خرده نگیرید؛ میدانیم این هوای کوفتی تهران هر چه که از این چیزها هم بریسیم، زارپ، پنبه میکند همه را. با این حال، سرتان سلامت 🙂
گفتید سلامتی و هوای پاک، نمیدانم چرا یاد کشت خیار و اینها افتادم. دیگه خبری از فعالیتهای سلامت دوستانه نیست؟ 🙂
لیشام: دارم دیوانه میشوم از بس که حال و هوای روستا و ببعی و مرغ و خروس و کلبهی چوبی در پستوی ذهنم چرخ میزند… کارم به تیمارستان نکشد خیلی حرف است…
فعلا که خبری نیست. روزمرگی توان از وجود آدم میگیرد. چیزی نمیگذارد تا به پشتوانهاش نفسی بکشیم و حیاتی تازه کنیم…