سر ارادت ما و آستان حضرت دوست

۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۵ | ادبیات, سیرا, شادمانه | ۰ comments

بیش از سیزده سال پیش بود. خوب به یاد دارم که همزمان بود با دو ماهِ آموزشی سربازی. از سرِ شیدایی، غزلیات حافظ را تایپ کردم. بهانه‌ی ظاهر، این بود که هم اشعار حضرت‌شان را مرور کرده باشم و هم تایپم به‌تر شود؛ ولی فی الواقع تنها دلیل‌ش این بود که «دلم خواست». همین!

حالا ما حصل آن شیدایی، دست‌مایه‌ی این شیدایی شده: «دیوان حافظ» دست‌دوز.

دوست داشتم بعد از این همه نانوشتن، حرفی بنویسم که علاوه بر این که نبضی باشد بر این صفحه‌ی از نفس افتاده، لذت یک شیدایی از شیدایی‌های زندگی‌مان نیز، همراه داشته باشد.

این اثر که می‌بینید دست‌ساخته‌ی من و تمام عزیزانی‌ست که در کارگاه کوچک‌مان ـ سیرا ـ همراهِ هم هستیم.

گفتیم که این دیوان حافظ، تا حد توان، همه‌ی اجزایش باید درست باشد؛ بجا باشد. از همین همه‌اش را خودمان تایپ کردیم. غزلیات‌ش را من، قطعه‌ها و مثنوی‌ها و قصیده‌ها را باقی همکاران. کار بازخوانی و اعراب‌گذاریش هم به گردن حقیر بود. صفحه آرایی و فرم‌بندی را هم تماما بنده انجام دادم. به قید «درست بودن»، تمامی این مراحل، با نرم‌افزارهای متن‌باز انجام گرفت. جلد‌سازی ـ جز یک بخش کوچکش ـ و دوخت آن هم که کارِ دست است.

این اثر هنوز جا دارد که دست‌سازتر باشد، اما فعلا توان بیش از این را نداریم.

همین!

خواستم شما را هم در شادی این شیدایی شریک کنم 🙂

۰ Comments

Submit a Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *