از این مردم فراموشکار، دیگر انتظاری نمیرود. گویا که به حاکمانمان شبیهتر شدهایم تا پدرانمان. آنچه که حکم میکنند نه به تدبیر است، به اسطورگی است. ای کاش که اسطورههامان نیز اسطوره بودند … همیشه منتظر بودهاند دیگر کس را که تا به حال نبوده و مثل هیچکس نیست؛ بی آن که به یاد آورند که خود، مردماند. گویا که از صنف مردم بودن، تبری میجویند … پس وای بر ما که پیش از آن که به مردم بودنمان اعتماد کنیم، میستاییم اسطورهنماها را و نه از این حیث که اسطورهاند، از آن رو که فرض میدانیم مثل آنانی، تا به حال نبودهاند و ندیدهایم. مردم بودنمان کجاست؟ …
تمام تلاشم را ـ به حد وسع ـ نمودم که به سهم خویش، رقم بزنم فردای ناچارم را. سراپای وجودم را هراس فراگرفته و از نگاه مردم میترسم. فردا نزدیک است که کاردستی هشت سالهمان را، هر چند ناموزون، هر چند پرنقص، اما دوست داشتنی، به دست کودکانی بسپاریم که در کمال صداقت، به طرفه العینی به تلی از غبار و خاک بدل میسازندش و با شهامتی دریده، از آنچه که کردهاند فریاد شادمانی سرمیدهند …
“حالا ببینیم که این یکی چه میکند …”
اینانند مردم ما که از راه آزمون و خطا باز نمیایستند و در تسلسل آشوب دلیل راه میکنند صداقت را، سادگی را و نمیبینند که کافی نیست و باید پند از تجربه آموخت … آموختهایم که نمیآموزند … و در حیرتم که هنوز هستند از همین مردمان که حضور خویش را در باور اشتباه رأی ندادن، مثله میکنند. انگار نمیدانند که اگر فردای تباهمان تباهتر شود، نابخشودهترین خواهند بود …
فردا میآید و در حسرت شناسنامهها میسوزم و شما نیز، نیک خواهید دانست که چه زیبا بود آن کاردستی ما که بر سر شوری حریص، چه آسان باختیمش به کودکانی نوآموز و شما نیز در حسرت آن خواهید سوخت …
چه ناز نوشتی… من رای دادم همونطور که تو فکر میکنی باید، چه سود…
می بینی؟!این اخلاق ماست!این فرهنگ ماست!این معجون باورهای مذهبی و سیاسی و اخلاقی وشرقی وانسانی و…نهایتا آزادیخواهی عجیب وغریب ماست!بیش از ۱۰۰سال …چی میگم..۲۰۰۰ساله که برای آزادی و تعالی وپیدا کردن جای واقعی خودمون داریم به این در واون در میزنیم!اندیشه استعداد توانایی …هیچی کم نیست همیشه خوب” دریبل”میزنیم اما لحظه ی گل زدن لحظه ی نتیجه گرفتن پای همه میلرزه… تردید …غرور…گم شدن تو هوای “کوری”…تابریم به یه نتیجه ای برسیم دل همه خون میشه!!!چه فرصتهایی که ازدست نمیرن!!واین چه طلسمیه خدا میدونه!شایدم اون زمان که نام ایران متولد میشد همه ی ماه وستاره های آسمون در هبوط بودن!!!یا این قسمت همیشگیه ماست که باید هربارکه یه قدم میریم جلو دو قدم به عقب برگردیم!!…مقصد اینجوری چه دور به نظر میاد!…عین سراب…
امیدوارم نتیجه انتخابات به نفع مردم باشد و هر کدام که رئیس این جمهور شوند لااقل به همین شعارهایی که این روزها دادهاند عمل کنند.
قربون او قلمت برم! آخه یه جور بنویس که ما هم که ادبیاتمون ک..یه یه چیزی بفهمیم!!!
اوضاع ناجوره. فکر میکنم احمدینژاد رای بیاره ـ خیلی از جوونا یا رای نمیدن یا میخوان به احمدینژاد رای بدن. طبقه متوسط به پایین هم همه میخوان به احمدینژاد رای بدن.
عین چریکها حرف میزنی:)