گربه‌های فضایی

۲ اردیبهشت ۱۳۸۵ | دسته‌بندی‌نشده | ۱۳ comments

در خاطر دارم کارتونی سریالی پخش می‌شد، چندین سال پیش، با همین نام که قصه‌ی سه گربه‌ی به اصطلاح فضایی را نقل می‌کرد در حال انجام مأموریت‌های مختلف. چهره‌ها اکیداً مشنگ با شاخک‌هایی روی سرشان و ببو بودگی ذاتی؛ خلاصه آن که خنگولیت در سراپای وجودشان قل می‌زد. مطلقاً مشتاق به دیدنش نبودم ولی هر از چند گاهی که از سر لطف برادر کوچکم اتفاقاً نگاهم به آن می‌افتاد، طنز بی‌مزه و انگلیسی‌اش مرا مجذوب می‌کرد.

کاربردی‌ترین نکته‌ی این کارتون آن‌جایی بود که در هر قسمت، وقتی مأموریت‌شان از سر اقبال و خوش‌شانسی و به احمقانه‌ترین شکل، به انجام می‌رسید، می‌پرسیدند که “می‌دانید چرا ما توانستیم فلان کار را کنیم؟” و بعد در فضایی روحانی همراه با رقص نور و در حالی که دستان‌شان را به نشانه‌ی سربلندی به طرفین باز کرده بودند، با طمأنینه و آوایی موزون و چندصدایی می‌گفتند “چون ما گربه‌های فضایی هستیم“… انصافاً خیلی بی‌مزه بود! با این حال من و دوستان نیز یاد گرفته بودیم و هر از چند گاهی که گندی می‌زدیم، دسته گلی به آب می‌دادیم، از سر مزه‌ریختن هم که شده با همان سیستمی که عرض شد، خودمان را گربه‌های فضایی معرفی می‌کردیم…

و واقعاً چه دلیلی محکم‌تر از این! طرف هیچ‌کاری نمی‌توانست بکند. آن قدر سیستم قوی به اجرا درمی‌آمد که بی‌خیال می‌شد و می‌رفت پی کارش. کم پیش می‌آمد کسی بلایی سرمان بیاورد تا یادمان بیفتد که یک مَن گربه‌ی فضایی چند مَن کره دارد!

و اما چرا یاد این سه عزیز فضایی افتادم…

در جمع دوستان و همکاران کم نیست مواقعی که فعالیت‌های مهرورزانه و عدالت‌گرایانه‌ی دولت کریمه موضوع صحبت می‌شود. ما شاء الله کم هم نمی‌آورند و هر روز بری تازه‌تر از تازه را از این باغ همیشه بهار، بر صدر سفره‌ی ملت می‌نشانند، چه با بهانه، چه بی‌بهانه، چه در بوق و کرنا و چه در خفا. زیاد پرسیده می‌شود که “چرا این کارها را می‌کنند؟” تنها جوابی که به ذهن مکدرمان رسید این است که یحتمل ایشان نیز از تیره‌ی همین گربه‌های فضای باشند وگر نه، با هیچ معیار متعارفی نمی‌شود دلیلی ارایه کرد، توجیهی نمود یا اصولاً چیزی در رد یا تأیید گفت. مثل طنز تلخی می‌ماند که نمی‌دانی به آن بخندی یا گریه کنی…

کاشکی طنز بود؛ حداقل محتمل بود که تکلیف خودمان را بدانیم…

۱۳ Comments

  1. مژده

    سلام لیشام.. ای بابا هنوز دعوا سر گربه‌های فضاییه؟ این همه پنج‌شنبه جمعه وقت داری (چی می‌گم هفت روزه هفته وقت داری!) یه چیزه تازه بنویس دل‌مون نگیره :-))

    لیشام: سلام مژده‌ی عزیز… زمانی که داشتین سعادت این کامنت رو نصیب سایت حقیر می‌فرمودین، یه چیز تازه نوشتم 🙂

    Reply
  2. بی نام و نشان

    🙁 کلا خیلی چیزای دیگمونم همین مدلی‌هاست ها! به نظر من خیلی از ماها برای تصمیم‌گیری‌هامون خوب فکر نمی‌کنیم و اول راهمونو انتخاب می‌کنیم و بعدش دنبال دلیل انتخاب‌مون می‌گردیم ،) (شایدم هیچ وقت لازم نبینیم که بگیم دلیل‌مون چی بوده)! به هرحال امیدوارم فعالیت‌های مهرورزانه و عدالت‌گرایانه‌ی دولت کریمه بتونه مثل مأموریت‌های گربه‌های فضایی، موفقیت‌آمیز بشه و منافع عمومی رو محقق کنه!

    لیشام: منظر عزیز، به قول مظفرالدین شاه، همه چیز مملکت باید به همه چیزش بیاید! به نظرم این دولتی که ما داریم با این کارهایی که می‌کنه کاملاً به این مردم می‌آد… با این حال، بنده هم از صمیم قلب امیدوارم تا اون بخشی از فعالیت‌های دوستان فضایی‌مون که در راستای محقق کردن منافع عمومیه، موفقیت‌آمیز باشه…

    Reply
  3. بارباپاپ

    سلام لیشام جان حالا اینو داشته باش یکی از گربه‌های فضایی که مثلا رئیسه گفته: خانم‌ها هم می‌تونن بیان تو استادیوم من این دفعه با خانواده میام اما جالب این‌جاست که وقتی گربه‌های فضایی یه کار خوب یا بد می‌کردن به کسی ربطی نداشت اما این‌جا سگ‌های فضایی هم داریم که به ایشون گفتن آهای درسته رئیسی اما هر موقع خواستی از این حرفا بزنی باید از ما اجازه بگیری و گر نه اسلام در خطر می‌افته!

    Reply
  4. راه میان‌بر

    سلام. چند شب پیش خواب می‌دیدم اومدم دانشکده صنایع، توی اون راهرو معروف بین کتابخونه تا مرکز کامپیوتر، روی یکی از اون میزها نشسته بودی و داشتی درس می‌خوندی، کلی از دیدنت اونجا خوشحال شدم…

    Reply
  5. من

    در گربه بودن‌شون که شکی نیست مشکل سر فضایی بودن‌شونه

    لیشام: از همه‌ی دوستان عزیز تقاضا دارم که موضوع رو مثله نکنن! دقت داشته باشن که “گربه‌های فضایی” به تنهایی یک مفهوم مجرده، حالا ممکنه که مفاهیم دیگه‌ای هم وجود داشته باشه که حقیر به دلیل صغر سن، ملتفت به وجود و تناسب کاربرد اون نشده باشم ولی لطف کنن هویت معنایی گربه‌های فضایی رو مورد عنایت قرار ندن. پیشاپیش از حسن توجه همه‌ی عزیزان سپاس‌گزارم 🙂

    Reply
  6. خدایار

    شاهکار بود این شعرتون! خیلی لذت بردم!

    Reply
  7. کیانوش

    میازار موری که دانه‌کش است که جان دارد و جانم به قربانت ولی حالا چرا عاقل کند کاری که باز آرد به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خواستن توانستن است!

    Reply
  8. Darya

    this text was too complicated for my undrestanding…

    Reply
  9. کیانوش

    بـبخـشیدها.. این‌جا که جلوی اسم کامنت‌نویس نـوشتی “لیـنک دایــــــــم” حالا یـکی دایی نداشـته باشه تکلیفـش چـیه؟؟ یه نگاهی هم به ما بنداز که باور کنی خـدایار گـرامی راست می‌گه مــادر D:

    لیشام: مشکل خودشونه کیانوش جان! برن واسه خودشون یه دایی اتخاذ کنن P:

    Reply
  10. خدایار

    بی‌چاره گربه جماعت! اینا با خوک و سوسک هم قابل قیاس نیستن. البته یه جورایی شاهکارن! بعضی وقتا تصمیماتی که گرفته می‌شه واقعاً نبوغ می‌خواد که بشه همچین گزینه‌ای رو پیدا کرد.

    Reply
  11. فرزام

    والا گربه‌های فضایی که بعید می‌دونم… این‌ها به زور حتی ایشَک‌های فضایی باشند (با لهجه‌ی آذری خوانده شود لطفاً)

    Reply
  12. کاوه

    ما به عنوان یک متفکر ـ کارتونیست ـ فیلسوف ـ جامعه‌شناس از رده خارج (پز هم می‌دهم چون ایرانی هستم و هنر فقط توی همین جیب بغل من است و بقیه ملت دنیا، گاو و خرند و تمام فرهنگ‌شان را از ما گرفته‌اند و همین شعرها که می‌دانیم…) نکته‌ای را باید متذکر شوم در باب علت اصلی ساقط شدن بحث طنز و هزل و هجو از مقام دلالت و راهنمایی و آن این‌که الآن آن‌چه را که کاریکاتور می‌دانستیم همه را در هر روز و هر لحظه، حرکات و بروزات جامعه و دولت از گوش آسمان افتاده‌مان می‌توانیم دید. لذا بحث نقد هم بی‌معناست فقط می‌ماند این‌که بتوانیم اعصاب‌مان را بگذاریم روی کول‌مان و برویم به یکی از این سرحدات گاو و خرپرور بی‌فرهنگ که هر چه دارند از ما دارند و هیچ‌چیزش را هم از کانال بی‌عرضگی، خیانت‌کاری و وطن‌فروشی ذاتی ما به دست نیاورده‌اند.

    Reply
  13. شیث

    سلام. جالب بود. موفق باشید

    لیشام: سلام، ممنون 🙂

    Reply

Submit a Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *