در لابلای کتابهایی که سالها ورق نخوردند، قطعه شعری که دوست میداشتمش، سلام کرد. قصیدهای است از سیف فرغانی ـ رحمه الله علیه ـ که به مغولان خطاب کرده است … فریادی است از بغض ناگفته و مغول بودن کنایتی است گویا در این روزگار …
هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
هم رونقِ زمانِ شما نیز بگذرد
وین بومِ محنت از پی آن تا کند خراب
بر دولت آشیانِ شما نیز بگذرد
بادِ خزانِ نکبتِ ایام، ناگهان
بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد
آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام
بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد
چون دادِ عادلان به جهان در، بقا نکرد
بیدادِ ظالمانِ شما نیز بگذرد
در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت
این عوعو سگان شما نیز بگذرد
بادی که در زمانه بسی شمعها بکشت
هم بر چراغدان شما نیز بگذرد
زین کاروانسرای، بسی کاروان گذشت
ناچار، کاروان شما نیز بگذرد
ای مفتخر به طالعِ مسعودِ خویشتن
تأثیر اخترانِ شما نیز بگذرد
این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید
نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد
بیش از دو روز بود از آنِ دگر کسان
بعد از دو روز، از آنِ شما نیز بگذرد
بر تیرِ جورتان ز تحمل سپر کنیم
تا سختیِ کمانِ شما نیز بگذرد
در باغ دولت دگران بود مدتی
این گل ز گلستانِ شما نیز بگذرد
آبی است، ایستاده در این خانه، مال و جاه
این آبِ ناروانِ شما نیز بگذرد
ای تو رمه سپرده به چوپان گرگْ طبع
این گرگیِ شبان شما نیز بگذرد
پیل فنا که شاه بقا مات حکم اوست
هم بر پیادگان شما نیز بگذرد
همچنین است این دو بیت که بسیار گشتم تا کامل آن را بیابم و در خاطرم هست که جایی نوشته دارم اما سعادت نبود … چه ساعتها که لب به زمزمه داشتمش … مستزادی است از وثوق الدوله.
گر گذری هست و نه بر کوی توست ـ برخطاست
ور نظری هست و نه بر روی توست ـ نابجاست
آن که بسنجید رخت را به ماه ـ ز اشتباه
گفت که همسنگ ترازوی توست ـ از تو کاست …
Sorry for writing in English, I can”t type Persian, it”s such a nice poem that I wish it would never end…
سلام. شعر زیبایی است. رسم زمانه چنین است و خواهد بود.
عبور اولینم بود / لذت بردم
لـیشام گــرامی درود….. ســپاس از لطفـت دوست خـوب…. رویـت شـد… تـمام
ممنون ازتشریف قدم مبارکت به وبلاگ حقیر بنده. مگر به دعای خیر و طلب مغفرت شما امید شفای عاجل! و سعادت و بهشت ابدی!! در اندیشه ما هم پروریده شود. ضمنا شنگولی سایر کامنت گذاران را به بزرگی بیمنتهای دل آسمانیتان بخشوده فرمایید! بعضا کودکند هنوز!!! به امید دیدار مجدد حضرت عالی و دعایی دیگر از محضرتان.. که بس محتاجیم…
شعر قشنگ و پرمعنایی بود… اما این نیز بگذرد و برخی چیزها نگذرد… دریغ. راستی… اینو یادم رفت بگم: وقتی دستشویی دارید کامنت ندید برید دستشویی!! حالا این قضیه دستشویی شما با وبلاگ ما رابطه داشت؟ منظورم تقدم و تاخر و این داستاناست….!!
ببین سلام فقط اومدم بگم در دنبالهی کامنت عمومی و رسمی خودم یه عرضی داشتم خصوصی!!!! به طرز مشکوکی اون عنایاتو قرمز نوشتی!!!! فکر نکن نفهمیدم!!! آخه منم یه جورایی بفهمی نفهمی از بچگی فهیم بودم!!!!! همچنین اون تفتیش و تسدیس هم… هر چند معنی دومی رو نفهمیدم… ولی چیزی از فهیم بودنم کم نمیکنه!!! بعدا حساب میکنیم!!!…… در نهایت این که……………… آقا ما خیلی مخلصیم!!!!!!!
….چی بگم!!.. اصن چه جوری بگم؟!…. خیلی شرمنده فرمودین… ممنون بابت افتخاری که به بنده دادین… حضور اسم حقیر ما در وبلاگ شما مایهی بسی سربلندی و افتخار ماست… ضمنا شعر بسیار جالبی بهتون سلام کرده ممنون که ما رو هم مفیوض نمودین.
در آرزوی گشتن ایام مردهاند زین اشتباه، که همه چیز بگذرد!…