 |
|
رها میکنی خود را به سردی نسیم به بوی پاییز به تب باران به بوی خاک به خش خش برگ‌ها و تو را تبی طلایی فرا می‌گیرد … اما با ناخن شکسته چه می‌شود کرد، با دل شکسته چه … |
| |
|
رها میکنی خود را به سردی نسیم به بوی پاییز به تب باران به بوی خاک به خش خش برگ‌ها و تو را تبی طلایی فرا می‌گیرد … اما با ناخن شکسته چه می‌شود کرد، با دل شکسته چه … |
با ناخن شکسته می شه کاری کرد، اما با دل، هی….
بدخواه مدخواه داشتی خبرمون کن داداش!
بزن که سوز غمی شعله می‌کشد به دل من // بزن که همره ساز تو زار زار بگریم
سلام با دیدن این تصویر یاد خاطرات خوش گذشته افتادم.
این پستتون منو یاد دو تا موضوع انداخت:۱ـ یه شعر قشنگ از شل سیلوراستاین عزیز: آدما ناخن‌هاشون رو مانیکور می‌کنند شایدم کوتاه می‌کنند شایدم سوهان می‌کشند ولی من ناخن‌هامو می‌خورم قبولِ، کار زشتیه ولی یادتون باشه تا حالا هیچکس رو چنگ نزدم ۲ـ ناکامی‌ام در فراگیری نواختن تار، تاری که هنوز دارمش. جائی سراغ دارید که با هفته‌ای ماکزیمم یک‌ساعت تمرین کردن، به آدم یاد بدهند مثل علیزاده تار بزنه!
در واقع ای ببم … آدم باید. همین. (همیشه آدم باید + یک چیزی)(هنوز نفهمیدم چرا. اگر فهمیدی به ما هم بگو.)
سه تار من ای سه تار مهریان من …
اولی که درمونش برای عاقلا و عاشقا یکسانه، ناخن گیر و بعد هم سوهان بی آن که آب از آب تکون بخوره. دومیش برای عاقلا درمونی هست اما برای شما بعید می‌دونم!!!!
shishe ye shekaste ye del dige peivand shodani nist….
سه تارو دیدم و یاد روزهای خوش گذشته افتادم.
با ناخن شکسته شاید نشود سه تار زد اما با دل شکسته می‌شود، اصلا گاهی از ملزومات می‌شود!!
…هیچ!…نمی دانستی؟!!…شاید مدارا…شاید….اما آن هم هیچ است!… درد نیست که درمان شود…زخم هم نیست که مرهم گذاری…….شکستن است!…..عادت میکنی ….همانطور که به ترک دیوار و شکستگی پنجره های قطار!…….عادت میکنی…به همین سادگی!
صبوری(؟)
بـرای نـاخن شـکســته مـن یه راه حـل دارم!!!!.. اون زمـان که خـودم مـــشــقِ ســتار میــکردم، اســتاد بـرزگوارم بــهم گـفت که ازین نـاخـن های مـصنـوعی بـگیرم برای زمـانی که ناخن مـبارک بـشکنـه. . . !……امــا برای دل شــکســته هـــنوز درمـانــی پــیدا نــکرده ام !!!! اگـر تـو عـلاجی پیـدا کــردی بـه مـنم بــگو تـا یه دنـیا بـدهکارت بــشم